نامه ای به فرزانه عزیزم
این نامه خیلی قشنگه . حتما یک بار تا آخر بخونش.
نامه ای به دوستم ....
سلام این نامه را در حالی برایت می نویسم که در قلبم نسبت به تو احساسی غیر از کینه و نفرت ندارم و با تمام وجود از تو بدم می آید
. من هیچگاه نسبت به تو عشق و علاقه نداشته و نه تنها قلبم بلکه یکایک سلول های بدنم هم صدا با هم
خواهان مرگ تو می باشند . به قدری از تو نفرت دارم که انگار همه ی وجودم با تنفر اسم تو را تکرار می کنند . باید اعتراف کنم که یاد و خاطره تو تمامی شیرینی های زندگی را در کام من تلخ می کند. خاطرات نفرت انگیزی که از تو به یاد دارم لحظاتی از عمرم را برایم تداعی می کند که گویی آن لحظات نه در دنیا بلکه در میان شعله های آتش جهنم بوده و یقین پیدا می کنم قبل از آشنایی با تو در بهشت بوده ام. شاید باور نکنی اما قسم می خورم که هر وقت به چشم های تو نگاه میکنم دنیایی از بدجنسی در ذهنم مجسم می شود ودر آن لحظه ها فکر میکنم آنچه در دوران مدرسه از صفا و محبت آموخته ام همه ی آنها دروغ بوده است و به نظرم میرسد که تمام بدی ها و بد بختی های عالم هستی در قالب نگاه تو معنا پیدا میکنند . از روزی که تو قدم به زندگی من گذاشتی قطره ای آب خوش هم از گلوی من پایین نرفته است و وقتی که تو در کنارم نیستی احساس خوشبختی نموده و به نظرم میرسد که انگار خداوند عالم بزرگترین بلا ها را به من داده که وارد زندگیم شده ای . پس بهتر است از هم جدا شویم . لطف خود را به من عطا نموده و مطمئن باش چنانچه من و تو از هم جدا شویم آب هم از آب تکان نمی خورد. اما اگر قرار باشد باز هم وجود تو را تحمل کنم از غصه دق خواهم کرد و ذره ذره آب خواهم شد.
صادقانه می گویم و باور کن بزرگترین خوشبختی من و شیرین ترین لحظه عمرم لحظه ی جدایی از تو می باشد. من روزی هزار مرتبه خدا را شکر می کنم که باعث گردید تو را بشناسم و بدانم که تو چه موجود پلیدی هستی . خدارا شکر می کنم که تو را شناختم . این را از من قبول کن که اگر همه ی ثروت های عالم را به من بدهند هرگز حاضر نبوده و نیستم که لحظه ای دیگر با تو باشم و مطمئن باش که با تمام وجود سعی می نمایم تا از تو جدا شوم.
*** و اما این نامه سراسر شوخی بود . من نه تنها از تو متنفر نبوده و نیستم بلکه با تمام وجود دوستت دارم
. باور نمی کنی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟! نامه را یک بار دیگر از روی قسمت های پر رنگ بخوان.
نوشته شده توسط: *فرشته