فردی از امام صادق علیه السلام درخواست موعظه کرد و امام به سه موضوع از نگرانی های رایج مالی مردم اشاره فرمودند:

  1. اگر خدای تبارک و تعالی روزی رساندن را به عهده گرفته پس غصه خوردنت برای چیست؟!
  2. اگر روزی تقسیم شده است پس حرص خوردنت برای چیست؟!
  3. اگر حسابرسی راست است پس ثروت اندوزیت برای چیست؟!

شنیدن موعظه از موثرترین آرامبخش های روحی و روانی برای نوع بشر است و به بیان حضرت امیر  علیه السلام موجب احیای قلب است.
خصوصا اگر آن موعظه از زبان پاکی چون آن چشمه ی زلال حکمت جاری شده باشد.
اما مهم این است که هر کس موعظه ای را که میشنود خودش به قلب خود برساند و ساکن قلب خود کند.

بچه ها خيلي برام دعا كنيد.

  می دانید که جنین ۹۰ درصد وقت خود را -در رحم- در خواب سپری میکند و خوب است بدانید که جنین از هفته ی هفدهم در رحم مادر می تواند خواب ببیند.

بخشی از خواب های آدمی به ترس ها، نگرانی ها و اضطراب های او ارتباط مستقیم دارند که افراد خبره در "تعبیر خواب" و یا "تحلیل روانشناختی خواب" آن را مد نظر قرار می دهند.
 ترس از مرگ از شایع ترین ترس هاست و ریشه ی بسیاری از هراس های دیگر آدمی همین ترس است.
ترس های وهم آلود و وسواس گونه نه ثواب و ارزش دینی دارد و نه فایده ای برای دنیای آدمیزاد.
شاید شما هم از مرگ می ترسید.
منظورم از ترس ، ترس از خود مرگ است نه ترس از عذاب الهی به خاطر کاستی ها و گناهان -که در مورد آن هم باورهای درست و نادرست نیاز به تفکیک دارد!-
ترس از خودِ مرگ به نحوی که آزاردهنده باشد ، مخل آسایش باشد و افت عملکرد ایجاد کند و یا افکار و رفتارهای وسواسی روی آن سوار شوند و... مورد بحث است.
 این ترس بسیار شایع است و کرارا در مراجعاتم می بینم که افراد مختلف از گروهای مختلف با الفاظ گوناگون از آن شکایت می کنند.
 آخرین شب سخنرانیم در اصفهان ، آخرین سوال را در کوچه قائمیه نوجوانی مؤدب در مورد مرگ و عالم بعد ابهاماتی داشت و سوالاتش را پرسید. مشکل در تطبیق نادرست این دنیا و برزخ بود.
برای پاسخ او به ذکر یک مثال در قالب یک داستان کوتاه خیالی اکتفا کردم و بازخورد خوبی را از او و اطرافیانی که شنیدند دریافت کردم. شاید برای شما هم مفید باشد:
 
اما حکایت :
دو جنین دوقلو با هم درد دل می کردند و با هم گفتگوی آنها را گوش کنیم:

 -  خواب بدی دیدم.
 -  چی ؟؟؟
 -  خواب دیدم هر دو می میریم/
 -  یعنی چی؟ خدا نکنه.
 -  یعنی از این دنیا می رویم و همه چیز تمام می شود.
 -  وای یعنی دیگه در مایع آمنیوتیک شناور نیستیم؟
 -  درست حدس زدی در هوا خفه می شیم فکرش و بکن هوا !
 -  ای وای من از مرگ می ترسم. دیگه چی دیدی؟
 -  این قسمتش هم ترسناکه! در خواب دیدم که همین بند نافم را یک آدم خطرناک با قیچی برید و تازه مادر بی محبت و بی وفای ما هم بعدا ازش تشکر هم می کنه... می میریم غریبانه و بی غمخوار.
 -  من هم یادم اومد یک بار خواب دیده بودم که بعد از مرگ مجبورمون می کنند با همین دهان باید حرف بزنیم و باید با همین دهان غذا بخوریم (الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ.../ سوره یس56) 
 -  پس تو هم اینا رو دیدی ! مرگ خیلی ترسناکه خیلی... اما ميدوني قبل از اينکه با دهنمون چیزی بخوريم چي ميشه؟
- نه؟
- ميزننمون!
- اِ ؟! راست ميگي؟ چرا؟!
- [با طعنه]حتما ميگن برامون لازمه برامون خوبه
- کجاش خوبه؟ اينکه بزنن خوبه؟... حالا کي ميزنه؟
- همون آدم خطرناکه که بند نافمون رو قيچي می کنه! همون!
 -  ...
بندناف . شهاب مرادی  .shahab-moradi.irاما جنين ها نمی دانند که تمام شدن زندگی جنینی مرگ تلخ و رنج آوری نیست بلکه یک تولد است و پنجره ای روبه کمال.
زیاد شنیده اید که مرگ و تولد دو روی یک سکه هستند و همیشه مرگ مقدم بر حیات است در سوره ی مُلک هم می خوانیم:
خَلَقَ الموتَ و الحیاة...
مرگ هم مقدم ذکر شده و هم مصرّح است که مرگ یک امر وجودیست نه یک امر عدَمی ، پس مرگ شر نیست.
  

از جمادی مردم و نامی شدم         وز نما مردم به حيوان سر زدم
مُردم از حيوانی و آدم شدم           پس چه ترسم کِی ز مردن کم شدم
بار ديگر هم بميرم از بشر              تا برآرم از ملايک بال و پر
بار ديگر از ملک پران شوم              آنچه اندر وَهم نايد آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون     گويدم انا اليه راجعون
    
مگر طبیب مهربان [همان آدم خطرناک از منظر جنین] چه می کند؟ جز این که جنين را از دنیایی کوچک جدا می کند دنیایی که در فکر او همه چیز است و پاک و تميز  ولي در واقع کوچک است و محدود و ... ،
جنین با يک طناب متوسط 50 سانتی به يک سيستم وابسته و متصل است ، استقلال ندارد و... اون طناب مناسب محيط بزرگ و  مسیر رشد و تعالي نیست و...
 پس لازمه که جنین تلنگر بخوره ، لازمه که طناب دلبندش رو فراموش کنه
و به زندگی واقعی‌تر فکر کنه.
و بهتر که نترسه!
به راستی چقدر از تصورات و نگرانی های ما در مورد مرگ ، قبر ، برزخ و قیامت و... از این جنس همین نگرانی های وهم آلود و جاهلانه است؟ در حالی که نترسیدن از مرگ نشانه دوستی با خدا و ایمان است.
قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (6) وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (7) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8)

ن

  اهل چنارانم

  تکه نانی دارم بی هیچ یارانه

  خورده هوشی دارم

  لب کوزه سفال بگذارم

  پیشه ام دکتری است

  گاه بی گاه آب حوض هم بکشم

  بس که زحمت کشم

  طول عمرم به صف است

  صف بنزین , صف نان

  صف بیمه گران

  صف ماعینه* ز نوع فنی

  صف تعویض پلاک عانی

  شهر من شهر پر از جایزه هاست

  صدها دست خودرو

  و هزاران سکه

  و هر آنچه که شما میخواهید

  دغدغه مردم شهر

  انتخاب پفک است

  چیتوز یا مریخی

  یا چطور می آید یکهو بابا برقی

  مردم شهر به یک گل چنان مینگرند

  که به یک توده وبا

  من دلم میخواهد

  بروم بر سر آن برج بلند

  که بنامند میلاد

  بزنم من فریاد

  آی مردم مرغ ارزان نشود

  نفت سر سفره انسان که مهمان نشود!

  قایقی خواهم ساخت , خواهم انداخت به آب

  دور خواهم شد از این شهر عجیب .

  بس که نان از عمل خود نخورم

  شعر از هم بگسست

  این یکی شعر دگر بود , به این یک پیوست

غم نان

سلام 

احوالتون چطوره؟خوبید؟چکار می کنید؟

شرمنده نتونستم مطلبم براتون بنویسم آخه رفتم جنوب و دیدار از مناطق جنگی.محشر بود جاتون خالی .اگه یه جایی بری دور از زرق و برق دنیا چه حالی دارید ؟براتون دعا کردم

آقای طالبی خوبید؟بهترین مدیر وبلاگ تولید نانید.

خداحافظ

خدایا نذار بزرگ بشم

الو ... الو ... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟

پس چرا کسی جواب نمیده ؟

یهو یه صدای مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ...

- بله با کی کار داری کوچولو ؟

خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده

- بگو من میشنوم

کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ...

- هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره ؟؟؟

- فرشته ساکت بود. بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت نه خدا خیلی دوستت داره. مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت : اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما ...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شكسته شد :

ندایی صدایش در گوش و جان كودك طنین انداز شد : بگو زیبا بگو. هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو ...

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت : خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا ... چرا ؟ ولی این مخالف با تقدیره. چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم، ده تا دوستت دارم. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟ نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم. مگه ما با هم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد ؟!

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک : آدم ، محبوب ترین مخلوق من ، چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه ، کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت. کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان میخواستند. دنیا خیلی برای تو کوچک است ... بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی ...

و کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفته بود ...


کره ماه رو می خریدم ...


http://www.iranalive.org

 


اتاق نشمین خانه ام پنجره ای داشت با نمایی از کره زمین:  

http://www.iranalive.org


دندانهای الاغم را روکش الماس می کردم:


http://www.iranalive.org



خدمتکارم! همیشه آماده خدمتگذاری بود:
http://www.iranalive.org



لیوان شربتم را از الماس طبیعی می ساختم:

http://www.iranalive.org




بر روی کشتی اختصاصی خودم ، گلف بازی می کردم:


http://www.iranalive.org


با هواپیمای اختصاصی خودم پرواز می کردم :


http://www.iranalive.org

 



فقط آب معدنی چشمه های هیمالیا را برای مصرف در توالت استفاده می کردم:

http://www.iranalive.org
O

دستمال توالتم :

http://www.iranalive.org


 


استخر شنایم را از گرانترین عطرهای جهان پر می کردم:
http://www.iranalive.org


فقط یک متخصص طلا، می توانست ماشین مرا که روکشی از طلا داشت بشوید:
http://www.iranalive.org

 


لپ تاپم الماس نشان بود ، پنتیوم 11 با Ram 30 Gig


http://www.iranalive.org

 


ماشین تشریفاتم:


http://www.iranalive.org
 

 


استراحتگاهم:

http://www.iranalive.org

 

 

خوب دیگه!

خیالات بسه!

برگرد سر کارت!  تنبل!

زندگی

 

 

سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند:

 

زمان، کلمات و موقعيت .

 

سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند:

 

آرامش، اميد و صداقت.

 

سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند:

 

رؤيا ها، موفقيت و شانس.

 

سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند:

 

عشق، اعتماد به نفس و دوستان.

 

سه چيز در زندگي يک انسان را مي سازند:

 

تلاش، اخلاص و موفقيت.

 

دو چيز در زندگي يک انسان را نابود مي کنند:

 

غرور و دروغ

خدا

خدا رو شاهد میگیرم

خدارو شاهد میگیرم

جز تو به هیشکی دل ندم

هرکی بیاد سراغ من جواب رد بهش بدم

میگم که عشق من تویی

بود و نبود من تویی

هرکی بگه دوست دارم

میگم وجود من تویی

قصه عشق تو به دل میشینه

خواب تورو هرشب دلم میبینه

اینو بدون تمومه خاطراتم

با تو دیگه تا عمر دارم اجیره

دلم می خواد که با دلم بمونی منو تو عشق آخرت بدونی

دلم می خواد که مثله من همیشه

پابند عشقمون توهم بمونی

پ.ن:

سلام نازلی

خوبی؟

فهمیدم که می خوای امشب بم آخرین میل تو واسم بفرستی

این آپم گذاشتم که بیای بخونی

اگه بیای؟

حدس میزنم چی می خوای بنویسی

هرجور تو راحتی

فقط اینو بگم که....

نمیتونم بگم

نمی خوام بگم

نمی خوام شاید تو ناراحت بشیو

باز نتونی خوب به درست برسی

حالا که دیگه کم کم داری فراموشم میکنی

نمیگم

نمیگم چون نمی خوام ناراحتت کنم

نمیگم که الان اشک تو چشمام جم شده

نمیگم که دستام داره میلرزه دارم اینارو مینویسه

خوب دیگه بزار خوب آخرشو تموم کنم

امیدوارم تو درست موفق باشی و به اونچی که می خوای برسی

ایشالا که خانوم دکتر میشی

تو زندگیت موفق و شاد باشی

نقطه سر خط

.

پ.ن۲:

یه فال حافظ گرفتم این اومد:

 راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

                                       آنجا جز آنکه جان بسپارندچاره نیست

هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود

                                      در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

                                     چون راه گنج برهمه کس آشکاره نیست

مارا از منع عقل مترسان و می بیار

                                    کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

اورا با چشم پاک توان دید چون هلال

                                   هردیده جای جلوه آت ماهپاره نیست

نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روی

                                 حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

بچگی

                                           بنام خدا

  ای خدا مردم از دلخوشی ... پس کی میرسونی یه کم ناخوشی!! چقدر خوبه آدم با جمله های معکوس یه کم به جیگرش حال بده ... !! آخیش جیگرم حال اومد ...

 بچه که بودیم دست زدن به هر چی.... حتی دست کردن توی دماغ هم با اجازه بزرگترها بود ....حالا یکی نبود بگه بابا دماغ  خودمه .... میخوام شیرینی دربیارم .... بزرگتر که شدیم بزرگترها کوچک شدند و ما تصمیم گیرنده .... حکایت از آنجا شروع شد که ژستهای روشنفکری گرفتیم ... دانشجو شدیم و عقل کل عالم

بچه که بودیم دست به قابلمه که میخواستیم بزنیم مادر با مهربانی تمام قاشق داغ را بر دستمان میچسباند و باصطلاح داغمان میگذاشت! بزرگتر که شدیم دیگر از قاشق داغ مادر خبری نبود ... دیگه هیچ چیز تو دنیا جیز نبود .... برای همین دیگه نمی فهمیدی چی جیزه و چی جیز نیست.... دست به هر چی که دلمون میخواست میزدیم ...  حالا اگه بعضی چیزا داغت میذاشتن دیگه با خودته!! کاش قاشق داغ مادر بود که جیز را ازغیر جیز تشخیص میدادیم تا داغ  نمی شدیم!!!

بچه که بودیم رویایمان یک باد بادک بود و نمیدانم که تا کجا دلمان میخواست برود ... اما دوست داشتیم بالا و بالاتر رود ... کودکیمان هم حرام همین بالا رفتن بادبادک شد...چرا که بزرگتر هم که شدیم دوست داشتیم بالاترین ها را فتح کنیم .... اما بعضی از قله ها دست نیافتنی بودند!!!

بچه که بودیم شاید تنها آرزویمان خریدن یک بستنی لیسی و داشتن یک توپ قرمز رگه دار بود .... و آرزو میکردیم که بستنی هیچوقت تمام نشود .... بزرگتر که شدیم رویای کودکی را با خریدن صدها بستنی به درک فرستادیم و دلمان را به آرزوهایی سپردیم که همگی جوابشان یک "نه" گنده بود....!! کاش بجای بزرگتر شدن آرزو خودمان کمی بزرگتر میشدیم!!

بچه که بودیم کابوس شبانه مان دیدن دراکولا و خون آشام در خواب بود ..... بزرگتر که شدیم کابوس شبانه مان یک رویای لطیف ترسناک بود : دخترکی که هر روز با دوچرخه تزئین شده اش برایت گل می آورد ... اما هرچقدر که گلها را بو میکنی ... بوی هیچ میدهند!! و قصه جایی تمام میشود که دخترک دیگر به رویایت نمی آید ... از مسئول خوابها که میپرسی پس چرا دخترک دیگر نمی آید؟!  مسئول خوابها میگوید : همین دیروز بود که دخترک با دوچرخه اش به ته دره پرتاب شد و مرد ... بیشتر که  پیگیر ماجرا میشوی ... مسئول خوابها دستت را میگیرد و با خود به همان دره میبرد ... مسئول خوابها راست میگوید!!

بچه که بودیم زندگی چقدر مهربانی داشت .... هیچکس جرات دلشکستن نداشت .... همه آب نبات چوبی را با هم لیس میزدیم!!

 

بچه که بودیم


 
 

 کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم 
 کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش 
  را از نگاهش می توان خواند 
  
 
  
 
کاش برای حرف زدن 
  نیازی به صحبت کردن نداشتیم 
  کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود 
  کاش قلبها در چهره بود 
  اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
 
 و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم 
  
 
 
 
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
 
سکوتی را که یک نفر بفهمد
 
بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد
 
 
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
 
ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد
 
 
دنیا را ببین...
 
 
بچه بودیم از آسمان باران می آمد
 
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!
 
 
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
 
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه 

 
  
  
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
 
بزرگ شدیم تو خلوت
 
 
 
 
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
 
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه 
 

 
 
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
 
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
 
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
  
 
 
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
 
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
 
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
  
 
 
 
کاش هنوزم همه رو
 
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم 
  
 
 
بچه که بودیم اگه با کسی
 
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
  
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم 
  

 
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
 
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه 

  

 
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
 
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
 
 
  
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
 
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم 
  
 
 
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
 
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
 
 
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
 
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمد
 
 
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
 
  
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره 

 
 
بچه که بودیم بچه بودیم
 
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم
 
ای کاش هیچ وقت بزرگ...
 
نمی شدیم
 
و همیشه بچه بودیم ...
 
 
 
 

بچه

آری

  ياداشتي از طرف خدا                                    به نام او


به:تو بنده خدا


تاريخ: امروز


از: رئيس


موضوع: خودت


عطف به: زندگي


 


 


من خدا هستم. امروز من همه مشکلات را اداره ميکنم. لطفا به خاطر داشته باش که من به کمک تو نياز ندارم.اگردر زندگي وضعيتي برايت پيش آيد که قادر به اراده کردن آن نيستي براي رفع کردن آن تلاش نکن. آن را در صندوق (چيزي براي خدا تا انجام دهد) بگذار. همه چيز انجام خواهد شد ولي در زمان مورد نظر من نه تو
وقتي که مطلبي را در صندوق من گذاشتي همواره با اضطراب دنبال (پيگيري ) نکن. در عوض روي تمام چيزهاي عالي و شگفت انگيزي که الان در زندگي ات وجود دارد تمرکز کن. نا اميد نشو.


ممکنه غصه زود گذر بودن تعطيلات آخر هفته را بخوري به زني فکر کن که با تنگدستي وحشتناک روزي دوازده ساعت هفت روز هفته را کار مي کند تا فقط شکم فرزندانش را سير کند


وقتي روابط عاشقانه ي معشوقت رو به تيرگي و بدي ميگذرد و دچار ياس ميشوي به انساني فکر کن که هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشيده است
وقتي ماشينت خراب ميشود و تو مجبور مي شوي براي يافتن کمک کيلومتر ها پياده بروي به معلولي فکر کن که دوست دارد فقط يکبار فرصت راه رفتن داشته باشد.
ممکنه احساس بيهودگي کني و فکر کني که اصلا براي چي زندگي مي کني و بپرسي هدف من چيست؟ شکر گذار باش . در اينجا کساني هستند که عمرشان آنقدر کوتاه بوده که فرصت کافي براي زندگي نداشته اند.
وقتي متوجه موهات که تازه خواکستري شده در آيينه ميشوي به بيمار سرطاني فکر کن که آرزو دارد مويي داشته تا به آن رسيدگي کند.
هميشه همه جا سپاسگوي صاحب آسمان و زمين باش و بدان تقويمي که ورق مي خورد به تقدير او بوده و فرياد و داد بر اين تقدير نداشته باش.

آری


تصاويري عاشقانه براي ارسال به عشقتان

خدایا

 

خدایا می نویسم از تک تک لحظاتم ٬ از لحظه به لحظه ای که در زندگیم

 گذشت٬ از ثانیه ها  دقیقه ها و ساعت هایی که می دانم یک لحظه از

 یاد بنده های معصیت کارت غافل نبودی٬ می دانم که سفره ی خوبی و

برکتت را برای ما انسان ها که اشرف مخلوقات هستیم پهن کردی تا از

 آن ها استفاده و شکرت کنیم می دانم از هیچ خوبی در حق ما کم

نذاشتی ولی  نمی دانم چرا ما آدما فقط وقتی که دچار مشکل می شیم

 وقتی که از درد های دنیا گله می کنیم وقتی که کسی دلمان را می شکند

 و یا نسبت به چیزی یا کسی احساس کمبود می کنیم به یادت می افتیم

 نمی دونم چرا ما آدما توی لحظات خوشی یادمون میره که خدایی داریم

 یادمون میره همین خدا بود که در سختی ها و مشکلات ما رو هدایت کرد

 و دستمونو گرفت تا از منجلاب گناه بیرون بیایم نمی دانم چرا ما آدما

عادت داریم فراموش کنیم لحظاتی که از نعمت ها و خوبی های خدا در

 شادمانی هستیم و تا یک اتفاق بدی برامون می افته از خدا شکایت

می کنیم و می گیم که خدا دوسمون نداره نمی دونم چرا یادمون میره

به خاطر تمامی نعمت هایی که در اختیارمونه باید  شکر گزار باشیم

ولی هنوزم نا شکری می کنیم بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم که

ما بنده ها وقتی دچار اشتباه و گناهی می شیم با اومدن به درگاه

خدا و توبه کردن پروردگار مهربونمون ما رو می بخشه ولی چرا وقتی

 از یک بنده ای خواهش می کنی تو رو ببخشه اون بازم تو رو نمی بخشه

 الان یاد جمله ای افتادم:

(( آنقدر نگو اگه گذشت کنم کوچک می شوم.

 اگر با گذشت کردن کسی کوچک می شد٬ خداوند اینقدر بزرگ نبود.))

می خوام بگم یعنی این جور آدما که اینطورین و اینقدر غرور دارن فکر

 می کنن چقدر بزرگن... فکر می کنن کی هستن که دیگران بهشون

التماس می کنن اونم فقط واسه ی یه بخشش٬ اگر فقط یک لحظه به یاد

 بزرگی و عظمت خدا بیفتند که چقدر با اون بزرگیش و مهربونیش

اشک های بنده هاشو لمس کرد و التماسهای اونا رو به درگاهش

 بی جواب نگذاشت اگر فقط یک لحظه به یاد گذشت خدا بیفتند اینقدر

 احساس بزرگی نمی کنند و می فهمند که در مقابل ذره ای از لطف

 و مهربونی او هیچی نیستند و همینطور با غرور به جایی نمی رسند .....

 

حرف دلم با خدا

حرفهای دلم با خدا

سلام خدا جونم ،مگه نمیگن خدا مهربونه؟خدا به درد دل های ما گوش میده؟

خدا امروز خیلی خیلی خوبم چون امروز تمام حرفای دلم رو با غصه هامو با تو در میان میزارم .هر چند اگر هم نگم خودت میدونی

خدا تو خیلی بزرگی خدا مگه نگفتی بنده هام هر چی رو ازته دلشون بخوان بهشون میدم .خدا مگه تو دوست من نیستی خدا جون

غم وغصه هام داره بیداد میکنه خودت میدونی که دارم از غصه میترکم ولی همیشه جلوی همه میخندم و همیشه به خودم امیدواری میدم

خدا جون هیچی مثل تو پایدار نیست و دوست همیشکی منی در غم هام در شادی هام در گریه هام درکنج تنهایم در کنج دلم در لحظه های که احساس خفگی میکنم

خدا جون در وقتهای غم وغصه همه پشتم رو خالی میکنن فقط توی که پشتم می ایستی فقط توی در تاریکی ها دستمو میگیری

خدا جون این نوشته های که مینویسم واست اشکام نمیزارن خوب تایپ کنم

خدا جون فقط تو درد های منو میدونی خدا جون گله ای ندارم ناشکری نمیکنم اینا فقط درد دلم با توه که سر پناه منی همیشه در همه حال سپاس گذارتم

خدا جون تو این جاده ای بی انتها تنهام نزار .خدا نزار بد بشم چون اگه بد بشم دیگه تنهام میزاری اون وقت به کی تکیه کنم که لایق تکیه گاه همیشگی باشه

خدا جون امشب خواب به چشمام نمیاد خدایا لحظه های تاریکم با وجود خودت نورانی کن ای خدا تمام غم های دنیا ماله من فقط تنام نزار با این همه حسرت و اشکای چشمم

خدای من اگه حرفام رو بنویسم برات تا خود صبح تموم نمیشه الان همشو واست میگم خدا ......میدونی.....هیچکی نمیفهمه....

 

 


    

دوٍستى

دوستی و روابط بین دختر و پسر

 
 
 
تا به حال به رابطه ي دختر و پسر فكر كرده ايد ؟

اساس اين دوستي ها را چه مي دانيد ؟ اصلاً چقدر به اين رابطه ها اعتقاد داريد ؟ آيا به فوايد و ضررهاي آن فكر كرده ايد ؟
اگر چه پسران كمتر از دختران عاشق و دلباخته اما زماني كه به قول خودشان عاشق مي شوند به هر طريق ممكن سعي در بدست آوردن طرف مقابلشان را دارند اما وقتي به آرزويشان مي رسند و با فرد مورد نظر ازدواج مي كنند بعد از مدتي از آن سرد و دلخسته مي شوند اما اگر در اين راه شكست بخورند و ناكام بمانند اين شكست و ناكامي براي آنان به نسبت دختران تلخ تر به نظر مي آيد و مقابله با آنان برايشان مشكل تر است .


از بخش اجتماعی دهمین شماره مشکان
تا به حال به رابطه ي دختر و پسر فكر كرده ايد ؟ اساس اين دوستي ها را چه مي دانيد ؟ اصلاً چقدر به اين رابطه ها اعتقاد داريد ؟ آيا به فوايد و ضررهاي آن فكر كرده ايد ؟
 
عشق به معناي واقعي
معمولاً‌ اساس اين گونه دوستي ها عشق به معناي واقعي نيست چرا كه عشق واژه اي است مقدس كه از زواياي مختلف و از اعماق وجود انسان سرچشمه مي گرد در واقع اين عشق ، در حالي كه دوستي هاي دختران و پسران احساسات زود گذر است كه دختران و پسران آنرا به اشتباه عشق مي پندارند به مانند رگبار هاي بهاري مي ماند ، هوا لحظه اي آرام است ، اما چند لحظه بعد باراني شديد در حال باريدن است و چند لحظه بعدتر هوا صاف صاف است .
متأسفانه اين نوع دوستي مضرات فراواني دارد كه از جمله آنها مي توان به تخريب روحيه فرد ، شكست و ناكامي تخريب آينده ي رويايي و واقعي افراد ، خود كشي و سوء استفاده هاي جنسي اشاره كرد .


دختران زود تر عاشق مي شوند
بر طبق تجربه هاي كسب شده مي توان گفت كه دختران به علت احساساتي بودنشان زود تر از پسران عاشق مي شوند اما به دليل محدوديتي كه دارند نمي توانند پيش قدم شوند هر چند كه امروزه ديگر محدوديت هاي خانواده و جامعه كمتر شده و به اصطلاح خانواده ها امروزي شده اند و سدي كه ديروز وجود داشت ديگر به مانند گذشته آنچنان محكم نيست.


فقدان معنويت
به نظر مي رسد يكي از دلايلي كه باعث به وجود آمدن اين گونه دوستي هاي كاذب و خطرناك مي شود كمبود محبت باشد .مثلاً در خانواده اي كه هم پدر و هم مادر شاغل هستند مطمئناً نخواهد توانست خلأ محبت فرزندان را به طور كامل پر كنند در اين امر باعث مي شود تا فرزندان اين محبت را در جاي ديگري و از سوي كسان ديگري جستجو كنند .
از ديگر دلايل مي توان به فقدان معنويت در زندگي شخصي افراد اشاره كرد كه آنها را دچار افسردگي و تنهايي مي كند و شخص با تن در دادن به اين نوع دوستي ها سعي در جبران كمبود ها و خلأ هاي موجود در زندگي مادي و معنوي خود دارد


چه كسي بيشترين ضربه را مي خورد
به نظر مي رسد در اين روابط دختران بيشترين ضربه را متحمل شوند چرا كه داراي احساسات قويتر و لطيف تري هستند و متأسفانه جامعه هم درصدد سركوب اين احساسات است و همواره دختران را متهم مي كند اگر چه پسران كمتر از دختران عاشق و دلباخته اما زماني كه به قول خودشان عاشق مي شوند به هر طريق ممكن سعي در بدست آوردن طرف مقابلشان را دارند اما وقتي به آرزويشان مي رسند و با فرد مورد نظر ازدواج مي كنند بعد از مدتي از آن سرد و دلخسته مي شوند اما اگر در اين راه شكست بخورند و ناكام بمانند اين شكست و ناكامي براي آنان به نسبت دختران تلخ تر به نظر مي آيد و مقابله با آنان برايشان مشكل تر است .
 
 
 
پسران براي تفريح؛ دختران براي ازدواج
به نظر مي رسد كه معمولاً پسران اين نوع دوستي ها را براي تفريح و گذران وقت و يا پز دادن و دختران براي ازدواج مي دانند و البته تعداد بسيار كمي از اين روابط به ازدواج می انجامد كه از اين موضوع دختران بيشتر متضرر مي شوند و آثار سوء آن تا مدتها زندگيشان را تحت تأثير قرار می دهد.
با اقداماتي ساده و به موقع و با فرهنگ سازي مي توان چنين روابطي را به رابطه هاي معقول و منطقي و مطابق با شرع و عرف جامعه اسلامي ايراني تبديل كرد تا جواناني شاداب و با طراوت و با آينده اي روشن داشته باشيم.
هر انساني آينده روشني دارد كه مي تواند با دستان خود آن را بسازد و يا آن را تباه كند مي توان عمري در آسايش زندگي كند و يا عمري در پشيماني و حسرت به سر برد . امام علي (ع) مي فرمايند : « فرصت ها به مانند ابر بهاري مي مانند» بياييد اين فرصت ها را به راحتي از دست ندهيم و آينده خود و ديگران را براي لذتي كه دوام چنداني ندارد تباه نكنيم .
نظر شما چیست؟
نظر شما چیست؟
راستی نظر شما چیه؟ شما هم با حرف های ما موافقید یا نه؟! اگه موافقید و اگه مخالف معطل نکنید! بنویسید توی قسمت نظرات . دلایل موافقتتون و دلایل مخالفتتون رو برای ما بفرستید تا همینجا و به نام خودتان درج کنیم

دلم گرفـته

Klicken, um in Original Größe zu sehen.

 

خیلی بیشترازاونی که فکرشو بکنی دلم گرفته

 

ازاین همه غربت دلم گرفته

 

اراین همه نامهربونی دلم گرفته

 

ازهمه آدمای دوروبرم دلم گرفته

 

کاش کنارم بودی و می تونستم سرموبزارم روشونه هات وگریه کنم

 

کاش کنارم بودی و دستهای گرمت آرامش بخش وجودم می شد

 

کاش کنارم بودی وآغوش پرمهرت پایان دهنده همه غصه هام می شد

 

کاش کنارم بودی و....

 

ولی سهم من ازاین همه عشق چیزی جز.....

آز آدما بدم میاد

از بعضی آدما دلم میگیره یعنی ازشون بدم میاد...ادمایی که از درک زندگی و حقیقیت دوستی عاجزن ....ادمای بی فکر و گاهی بد ذات.......

آدما..!

دلگیرم از شما....شمایی که فقط وقتای نیاز میاین طرفم و ظاهرتون با باطنتون فرق داره ........از شماهایی که هیچوقت نتونستین دوستی رو درک کنین نتونستین فقط واسه یک دهم ثانیه واقع نگر باشین....

نمیدونم چرا هر چی صداقت داشته باشی و و خوبی دوستتو بخوای و با همه یکرنگ باشی و دوشخصیته نباشی همیشه تنهایی ........

اما من این تنهایی رو به بودن با آدمای دورنگ ترجیح میدم....

فقط خواستم بگم تو این زمونه اینطوریه تا پول داری رفیقتم عاشق بند جیبتم و مصداق این...که تا وقتی کاری دارن میانو میگن که دوستتون دارن....

چقدر گاهی سخت میشه نتونی حرفاتو به کسی بگی و این ناگفته ها نم نم زیاد شه و بشه یه بغض کهنه که با هر بهونه دلت میخواد بشکنیش ...

چقدر سخته وقتی  بدونی تو جمع دوستات چقد تنهایی چقد  سخته بدونی اطرافیانت فقط واسه این تورو میخوان که یه کار براشون انجام بدی چقد سخته صادق باشی و تنها ... سالم باشی و تنها...و بدونی فکری که راجع به دوستت میکردی اشتباه بوده و اون فقط ظاهرش اینطور بود چقد سخته بعد این همه تظاهر وقتی دوستت بازم میاد و خودشیرینی میکنه واسه اینکه کارشو انجام بدی با روی خوش بهش لبخند بزنی و نشون بدی که دلگیر نیستی اما من همه اینا رو دوست دارم اگه چیزی نمیگم اگه با این دورنگی بازم  لبخند میزنم اگه کارشو انجام میدم و وقتی تموم شد میشه مثه قبل و تو به روت نمیاری همه و همش فقط واسه یه چیزه رضای خدا و اینکه مطمئنم خدا اینارو میبینه و خودش کنار دلهای شکسته هست و دوسشون داره....

خدایا حاضرم تا ابد تنها بمونم و هرکی به خاطر کار خودش اومد پیشم بهش لبخند بزنم فقط تو با من باشی و دوسم داشته باشی خدایا حالا که دستامو گرفتی رهام نکن.....



فوتسال در هاشمی نژاد

NV

 

توجه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام

خوبید؟امروزامتحان زبان تخصصی داشتم که گند کاشتم دعا کنید بقیه رو خوب بشم تا بتونم رو ایده هام توی صنعت نان بهتر کار کنم.

مواظب خودتون باشید

یادم شده بود بگم ولادت مولا امام باقر مبارک.

راستی بچه های کلاسمون  به مقالاتی در مورد کیفیت آرد در صنعت نان نياز دارند اگه تونستید برامون ایمیل کنید.

star_2000y@yahoo.com

دروغ

سلام

خوبی؟

تا حالا شده که ببینی خدا چرا صلاح آدما رو بهتر از خودشون می دونه واسه اینه که وقتی بیرون می ری می بینی اونی که می گه دوست دارم و دروغ می گه با یکی از دوستت می بینی که قدم می زنه !نمی خوام تهمت بزنم شاید کاری باهاش داشته!

کاش هیچ وقت توی زندگیت پا نمی گذاشت که......

نوشته:رویا و آرمان  



یاد خدا

نوشته شده در تاریخ جمعه 25 دی 1388 توسط بنده خدا 4

بنام خدایی که یادش آرامش بخش دل هاست ...

 

از زمانی که انسان پا در این کره ی خاکی نهاده است، همواره جست جوی آرامش و خوشبختی و استقرار روحی و روانی بوده و نیل به آرمان برترینها را در حیات وی معنی داده است، حصول این آمال با علم و مال و عقل و جاه و قدرت میسر نیست مگر با یاد خداوند سبحان. 
پیامبر(صلی الله علیه و سلم) فرمود: 
« دسته ای که برای ذکر خدا کنار هم می نشینند، ملائکه ی خدا دور آنان حلقه زده و رحمت آنها را فرا می گیرد و آرامش بر آنان نازل شده و خداوند نیز با آنچه نزد خود دارد، آنان را یاد می کند ». 
انسان باید با قلب و زبان و توأم با خضوع و خشوع در دل، همواره و در هر زمان و مکان و در هر شرایطی، چه در خوشی و چه در فلاکت، خدا را یاد کند؛ بدین سان یاد خدا نفس آدمی را تعالی می بخشد و دل را سرشار از حب الله می کند به گونه ای که این محبت در گفتار نیکو و کردار پسندیده تجلی می یابد.


﴿الذینَ یَذکرونَ اللّهَ قیاماً و قُعُوداً و علی جُنُوبهم و یتفکَّرونَ فِی خَلقِ السَّمواتِ و الأرضِ رَبَّنا ما خَلقتَ هذا باطلاً سُبحانَکَ فَقِنا عذابَ النّارِ ) – سوره آل عمران آیه 191 -
« آنان که خدا را (در همه ی احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند(که:) پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای؛ منزهی تو! پس ما را از عذاب دوزخ در امان بدار ». 

﴿وَ اذکُروا اللّهَ کثیراً لعلَّکُم تُفلِحونَ﴾ - سوره جمعه آیه 10 -
« خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید ». 

 

*****
یاد پروردگار برترین عملی است که نفس آدمی را شیفته ی انجام نیکی ها و عبادت ها می کند شیرینی ایمان راستین را بدو می چشاند، بدین ترتیب انسان در راه رضایت الهی گام بر می دارد و سرانجام در سایه ی رحمت الهی به بهشت برین و رضوان جاوید نایل می آید.


﴿ وَ لَذِکرُ اللّهِ أکْبَرُ﴾ _ سوره عنکبوت آیه 45 -
«همانا یاد خدا بالاتر است». 

﴿یُبشِّرهُم رَبُّهم بِرَحمةٍ مِنهُ وَ رِضوانٍ وَ جَنّاتٍ لَهُم فیها نَعیمٌ مُقیمٌ﴾ - سوره توبه آیه 21 - 
«پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودی و باغ هایی (در بهشت) که در آنها نعتهایی پایدار وجود دارند، مژده می دهد». 


رسول الله(صلی الله علیه و سلم) فرمود: 
« دو کلمه هست که گفتن آنها بر زبان آسان و در ترازوی پاداش، سنگین و محبوب پروردگار رحمان هستند، آن دو کلمه عبارتند از: سبحان الله و بحمده، سبحان الله العظیم».

می توان ذکر را ضد فراموشی و نسیان تعریف کرد؛ به تعبیری دیگر، چنانچه بنده پروردگار خود را یاد نمود بدین معناست که او را از یاد نبرده است و در واقع عصاره ی این ذکر است که بینش و منش فرد را سامان می دهد و بدانها جهت می بخشد و اگر موافق با دعاهای قرآن و سنت باشد به دلیل روحیه ی پیروی از کتاب و سنت، کامل تر و پسندیده تر است. بنابراین ذکر را به دو دسته تقسیم می شود: 
۱) یاد خدا به وسیله ی انجام عبادات: هرگاه بنده، عبادت را خالصانه و مطابق فرموده ی قرآن و رهنمود پیامبر را انجام می دهد، در این صورت خداوند را در عالی ترین شکل ذکر نموده و مداومت بر آن وی را ذاکر می گرداند، در مقابل اگر کسی از فرامین الهی پیروی نکند ذاکر نیست.
۲) یاد خداوند هنگام ارتکاب گناه: به یاد آوردن خدا در هنگام انجام گناه با با قلب و زبان و همراه خشوع و پشیمانی در دل باشد، چه، این عمل موجب می شود تا بنده حلال و حرام، پاک و ناپاک و فضایل و رذایل را از هم باز شناسد؛ ذکر میان انسان و موج سیل آسای گناهان مانعی آهنین ایجاد می کند و چنانچه بنده از گناه دوری گرفت، با این هجرت، فرمانبر راستین پروردگار هستی می شود.

*****
زندگی بشر در مراحل اولیه از چند نیاز ابتدایی چون خوراک و پوشش بیشتر نبود، ولی با پیشرفت دوران، توجه به این نیازها و برتری دادن ماده بر فراماده، سراسر گستره ی زندگانی را دربرگرفت و به عقده و مشکل تبدیل و با نگرانی و پریشان حالی و نبود آرامش همراه شد، زیرا تلاش برای کسب فریبنده ها و متاع های گوناگون حیات را از حرکت بازداشت. 


﴿وَ اضرِبْ لَهُم مثلَ الحَیاةِ الدُّنیا کماءٍ أنزلناهُ مِنَ السَّماءِ فاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصْبَحَ هَشیْماً تَذرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللّهُ علی کُلِّ شیءٍ مُقتَدِراً﴾- سوره کهف آیه 45 _
«برای آنان مثال زندگی دنیا را بیان کن که همچون آبی است که از آسمان فرو می فرستیم. سپس گیاهان زمین از آن (سیراب گردند و به سبب آن رشد و نمو تنگاتنگ می کنند) و تو در تو شوند. سپس خشک و پرپر می شود و بادها آنها را پراکنده می سازند! و خداوند بر هر چیزی تواناست». 

*****
جهان کنونی از بیماری های مختلف روانی و روحی همچو افسردگی، اختلال شخصیت، بی هویتی و… نالان است و با وجود پیشرفت همه جانبه ی فرهنگ و تمدن، مشاهده می کنیم که روان پزشکی و روان شناسی از درک و مداوای این گونه بیماری ها ناتوان است؛ پرپیداست که انسان از راه ویروس و باکتری به این بیماری ها مبتلا نمی شود بلکه بر اثر آشفتگی و تیرگی های عصبی پدید می آیند. دو نفر از متخصصان بیماری های روانی در این زمینه چنین تصریح می کنند: 
دکتر بریل فرانسوی می گوید: 
«به درستی، شخص متدین هیچ گاه به بیماری های روحی و روانی مبتلا نمی گردد». 
دیل کارنگی هم می گوید: 
«روانشناسان پی برده اند که ایمان قوی و پایبندی به آیین، عهده دار چیرگی بر مشکلات، نگرانی ها و به هم خوردگی های عصبی است». 
بنابراین دو گفته، روشن می شود که اگر این بلایا از راه میکروب ها و باکتری ها به وجود می آمدند، همه را فرا می گرفت و دیگر لازم نبود میان مؤمن و غیر مؤمن فرق گذاشته شود. 
پریشانی ها و آشفتگی های روانی، حالاتی فیزیولوژیکی هستند که منجر به ضعف جسم و ابتلا به بیماری های گوناگون می شود؛ ناراحتی، بدبینی، نگرانی و نابسامانی انسان را در رویارویی با فشارها ناتوان می آورد و وی را بسان غریقی که غیر از خدا نجات دهنده ای سراغ ندارد، در میان گرداب بازی امواج مشکلات می افکند.

*****
اگر اندکی در آفرینش خود درنگ کرده و همچو آفریده ای به ناتوانی خویشتن لب بگشاییم، بدون تردید درمی یابیم که نیازمند کسی هستیم تا ما را از سختی ها و ناگواری های زندگی برهاند، پرتوهای بیم و نوید و خوشبختی را در درونمان بتاباند، کامیابی و شادکامی را نوید دهد و به سر منزل آرامش و کمال رهنمون شود، چنین امری تنها از راه داشتن زبانی ذاکر و قلبی شاکر که به عشق ذات باری می تپد، امکان پذیر است.

شاید این سئوال به ذهن برسد که چه کسانی دچار این گونه ناراحتی ها می شوند؟ 
برای پاسخ دادن به این پرسش ناگزیر باید حقیقت زیر را بیان کنیم: 
گاهی انسان فردی یا چیزی را بسیار دوست می دارد و به آن اهمیت می دهد و همواره در خلوت فکر خود را بدان مشغول می سازد، چنین حالتی ناشی از کمبود ایمان و نقص در اتصال به معبود است. مادی گرایان و شهوترانان نیز چنین وضعیتی دارند، چه، همیشه درگیر مسایل حیات بوده و خواهان کسب جاه و ثروت و شهرت و… هستند و تمام تلاش آنان در این سرا، فراهم کردن اسباب و وسایل گوناگون زندگی به روش های مختلف است و می پندارند که هدف، وسیله را توجیه می کند؛ از این رو همواره در اضطراب و نابهنجاری روانی به سر می برند. 
خداوند برای این گونه انسان ها و افرادی که از یاد وی غافلند، شیطانی می گمارد که مانند سایه همراه آن هاست و زشتی ها را برایشان زیبا جلوه می دهد و طوری آنان را تحت تأثیر می نهد که جزء لبیک گویی به نداهای شهوانی و شرایط زندگی، هدف و معنایی از حیات نمی بینند.


﴿إنَّ الَّذینَ عندَ ربِّکَ لا یَسْتکبرونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسبِّحَونَهُ وَ له یَسْجُدُونَ ۩ ﴾- سوره اعراف ایه 205- 
«بی گمان کسانی که مقربان پروردگار تو هستند، خویشتن را بزرگتر از آن نمی دانند که به پرستش خدا بپردازند، و بلکه به تسبیح و تقدیس او مشغولند و در برابر او کرنش و سجده می برند ».


﴿وَ مَنْ یَعْشَ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقیضُ لَه شیطاناً فَهُو لَه قَرینٌ﴾ - سوره زخرف آیه 36-
«هر کس از یاد خدا غافل و روگردان شود، اهریمنی را مأمور او می سازیم، و چنین اهریمنی همواره همدم وی می گردد(و گمراه و سرگشته اش می سازد)».

*****
و هنگامی که در رویارویی با مشکلات بغرنج به زانو درآمد، به ناچار با آرزوی مرگ و خودکشی خویشتن را به رهایی هدایت می کند. چه بسیار داستان خودکشی شخصیت های مشهور غربی را شنیدیده ایم، افرادی که می پنداشتند خوشی های زندگی، سعادت آنان را تضمین می کند…
باری…این گونه است پایان حیات آنانی که از خدا را فراموش کرده اند… راستی چه فرومایه اند!… 


﴿وَ لا تَکونُوا کالذّینَ نَسوا اللّهَ فأنْساهُم أنفسَهُم أولئکَ هُم الفاسِقُونَ﴾- سوره حشر آیه 19 - 
«و همسان کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند، و خدا هم خودشان را از یاد برد! آنان بیرون (از حدود شرایع الهی) و خارج شوندگان (از دائره ی ایمان) هستند».


اما انسان مؤمنی که در همه حال با یاد خدا می زید، اضطراب و نگرانی در قاموس حیات وی معنی ندارد چنین فردی نگران روزی نیست زیرا تنها خداوند را روزی رسان می داند… 

﴿وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُم وَ ما تُوعَدونَ﴾- سوره ذاریات آیه 22 - 
«در آسمان، روزی شما است و نیز چیزهایی که بدان وعد و عید داده می شوید».

نگران بیماری و بلا نیست، زیرا به کردار کردگار باور راستین دارد، لذا بسان آینه ای آرامش را بر دل و روان منعکس می کند و در نهایت به خیر و نیکی می رسد .

﴿إنَّما یُوفَّی الصابِرونَ أجرَهُم بِغیرِ حِسابٍ﴾ سوره زمر آیه 10-
«قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده می شود». 

مؤمن به حقیقت در می یابد که جزء خداوند نمی تواند آرام بخش قلوب باشد و روانهای رنجیده را سنجیده سازد، از همین رو به احساس آرامش و تکسین دست می یازد و درون را صفا و برون را جلا می دهد…

﴿الذّینَ آمَنُوا وَ تَطمئنَّ قلوبُهُم بِذکرِ اللّهِ ألا بِذکرِ اللّهِ تَطمئنَّ القُلوبُ﴾ سوره رعد آیه 28 - 
«آن کسانی که ایمان می آورند و دلهایشان با یاد خدا آرام سکون و آرامش پیدا می کند. هان! دلها با یاد خدا آرام می گیرند». 

*****
هرگاه پروردگار بدو نعمت بخشید، سپاسگذار است و هرگاه دچار سختی و مصیبت شد، صبر می کند که در هر دو صورت برای وی خیر و نیکی است، بدین ترتیب خوشی و نیکی سرتاسر حیاتش را فرا می گیرد،

از دیدگاه چنین فردی، زندگی دریاست و یاد خدا بمانند کشتی است که به وسیله ی آن دریاپیمایی می کند تا به مغفرت و پاداش الهی دست یابد.


 رسول گرامی(صلی الله علیه و سلم) فرمود: 
«شگفتا از زندگانی مؤمن، تمام حیات وی یکسر خیر و برکت است اگر به رفاه و شادمانی نایل آید، شکرگذاری می کند، و اگر دچار شدت و سختی گردید، صبر پیشه می گیرد؛ بدبن ترتیب در هر دو صورت به خیر و نیکی می رسد».


﴿وَ اذْکُرنَ مَا یُتلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللّهِ وَ الحِکمةِ إنَّ اللّهَ کانَ لَطیفاً خَبیْراً﴾ - سوره احزاب آیه 35 -
«و آیات خداوند و سخنان حکمت انگیز(پیامبر) را که در منازل شما خوانده می شود (بیاموزید و برای دیگران) یاد کنید. بی گمان خداوند دقیق و آگاه است».

 

حضرت رسول(صلی الله علیه و سلم)فرمود: 
«گفتن سبحان الله و الحمدلله و لاإله إلاالله و الله أکبر در نزد من از طلوع خورشید محبوب تر است».


از ابوذر غفاری(رضی الله عنه)مروی است که پیامبر(صلی الله علیه و سلم)ارشاد فرمود:
«آیا می خواهی تو را از محبوب ترین سخنها به نزد خداوند، باخبر سازم؟ پسندیده ترین گفتار در نزد خداوند، سبحان الله و بحمده است».


فرجام سخن : 
چاره ی نابسامانی ها و پریشان حالی های مختلف تنها استقرار یاد خدا در جان و دل و رهپویی مسیر اوست، ولی صرف جاری ساختن ذکر بر زبان بسنده نیست، چه بسا افرادی خدا را یاد می کنند واما غرق در دنیای آمال و شهوات هستند، از این رو مقوله ی ذکر امری فراتر از اینهاست؛ ذکر باید از ایمان محکم و ارتباط عمیق انسان با خدا سرچشمه گیرد در این صورت است که به دهان تراوت می بخشد و آرامش و سکنی را به ارمغان می آورد و انسان را منبع نیکی ها و اعمال صالح می گرداند و خشنودی خداوند را در هر دو سرا برای وی تضمین می کند.


از جابربن عبدالله(رضی الله عنه) روایت است که رسول الله(صلی الله علیه و سلم) فرمود:

برترین ذکر، لا إله إلا الله است.

*****
ای بنی آدم… کجایند پدرانت و کجایند زنان و دارایی ها و حشمت و دولتشان… 
تو می دانی که عمرها سپری می شود و دنیا بسر می رسد و تو هر روز مرحله ای از کوچ را طی می کنی…
و این درحالی است که نامه ی اعمالت به اندازه ی دانه خردلی فرونگزارده … وای بر تو چه پاسخ می دهی؟!…
آن روزی که اعضایت علیه تو گواهی می دهند و در تو مقابل علیمی قرار دارد که وسوسه ی قلبت آگاه است… بصیری که خیانت چشمانت را می داند… و سمیعی که لغزش های زبانت را می شنود…
برخیز!… و برای تدبر و فهمی نو در برنامه ی حیات(قرآن) آماده شو و زنگار قلبت را برای تابیدن انوار الهی بزدای… و از یاد دادار روز داوری غافل مباش… 

بار خدایا!… یادت را در جـانـهـایـمان و لحـظـــه لحـظـه ی حـیاتمـان قرار ده…
بار خدایا!… یادت را در رگ هایمان و تپش های قلوبمان قرار بده…
بار خدایا!… یادت را غـذای روح و شـعار زبانمان قرار ده…
بار خدایا!… یادت را پایــان زنـدگانیمان قرار ده…

 




عشق

آیا تا به حال عاشق شدید و اگه عاشق شدید آیا می دونید زیبا ترین عشق کدومه ؟

زیبا ترین عشق اون عشقیه که حتی زندگی از نبودش گریه می کنه

 

نظر یادتون نره

راز

خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان  

اما :

به قدر فهم تو کوچک می‌شود

به قدر نیاز تو فرود می‌آید،

به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،

به قدر دل امیدواران گرم می‌شود...

پــدر می‌شود یتیمان را و مادر.

برادر می‌شود محتاجان برادری را.

همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.

طفل می‌شود عقیمان را.

امید می‌شود ناامیدان را.

راه می‌شود گم‌گشتگان را.

نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.

 

خداوند همه چیز می‌شود همه کس را.

به شرط اعتقاد؛

شرط پاکی دل؛

به شرط طهارت روح؛

 

چنین کنید تا ببینید که: خداوند، چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه ‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند

 

بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد، و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند

و "در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند"...

 

مگر از زندگی چه می‌خواهید ؟!

عاشقانه

http://ehsanp2003.persiangig.com/image/shame%20sabz.jpg

ماکسانی که به فکرمان هستند را به گریه می اندازیم. ما گریه می کنیم برای کسانی که به فکرمان نیستند. و ما به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برایمان گریه نمی کنند. این حقیقت زندگی است .
عجیب است ولی حقیقت دارد. اگر این را بفهمی، هیچوقت برای تغییر دیر نیست.
مرا بسپار به یادت به وقت بارش باران گر نگاهت به ان بالاست و در حال دعا هستی خدا ان جاست دعایم کن که من تنهاترین تنها نمانم

قصه ها را گفته ایم چیزی نمانده برای گفتن
کاش میشد اسرار دل را نگه داشت و نگفت، تا که روزی معشوق از دست نرود
میدانی که خاصیت عشق این است زمانی که دانستی و دانست این راز را، هر دو گریزان میشوید
نمیدانم چه رازیست

فراموش نکن

شاید سالها بعد در گذر جاده ها

بی تفاوت از کنار هم بگذریم

و

بگوییم:

آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود
بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که می شه یاد من می افتی

بیا با پاک ترین سلام عشق

آشتی کنیم

بیا با بنفشه های لب جوی

آشتی کنیم

بیا ازحسرت و غم دیگه باهم

حرف نزنیم

بیا برخنده ی این صبح بهار

خنده کنیم
تو مالک تمام احساسم هستی
تمام عشقم
تمام احساس ناب دست نخورده ام
که حاضر نیستم،
حتی ذره ای از آن را
با هیچکس تقسیم کنم
با هیچکس
جز تو .
نه ،
احساسم را با تو تقسیم نمیکنم بلکه
آن را به تو تقدیم میکنم
تمام احساسم را
تمام عشقم را  

من برای سالها مینویسم...سالها بعد كه چشمانت عاشق میشوند...

افسوس كه قصه ی مادر بزرگ راست بود...همیشه یكی بود یكی نبود

چرا


چـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرا




چرا چرا چرا همچین کاری با من کردی چرا منو زیر خروارها خاک

گذاشتی یو رفتی فکر کردی با این کارات بهم لطف کردی اما نمی

گدونی که چطور خوردم کردی چطور نابودم کردی آخه چرا چرا

مثل همیشه این تویی که راحت رفتی و باز این منم که مثل همیشه

مدفون شدم زیر آوارهایی که تو به خیال خودت خاستی با اونها

واسم زندگی بسازی اما نمی دونی که چه بلایی سر من آوردی

نمیدونی که نابودم کردی و باز این منم که خسته تر از همیشه دارم

فقط نفس میکشم اخه گناه من چی بود فقط تنها گناه من یه حس بود

یه احساسی که به من امید زندگی میداد امید واسه نفس کشیدن

واسه زنده بودن و زندگی کردن واه اینکه مثل یه مرده متحرک

نباشم اما الان حتی مثل یه مرده متحرک هم نیستم و مسبب همه

این خورد شدنها همه این داغون شدنها فقط تو کاراتی آخه چرا

خواهش میکنم فقط برای یه بار بگو چرااین کارو با من کردی چرا

میخواستی ازت متنفر بشم منی که میدونی محاله ازتو و از تمام

احساسم متنفر بشم فقط با این کارت باعث شدی من بازم به یاد تمام

حرفات فکراتو حتی احساسی که میدونم بهم نداری بیفتم خدای

مهربونیها چرا چرا آخه یکی پیدا بشه فقط جوابی واسه چراهای

من داشته باشه منی که تو هر لحظه نگران اون بودم که الان داره

چیکار میکنه حالش خوبه یا نه اصلا هر از گاهی یاد منم میفته یانه

خدا خدای خوب خدای تمام ناامیدا کمکم کن به منی که تنها یه جسم

واسم مونده که فقط مجبورم بخاطر اینکه بهم میگن زنده با خودم

این طرف او اونطرف بکشم خدای خوب من من مثل همیشه تنهام

حتی تنها تر از قبل اونقد تنهام که روی زمین وسیع تو زیر آسمون

همیشه ابی تو جایی ندارم و فقط به اجبار دارم نفس میکشم خدای

خوبیهای عالم من تو دنیایی که تو واسه آسایش انسانها ساختی

هیچ جایی ندارم حتی سر سوزنی هم جایی ندارم اام با همه اینها




خدایی دارم چون تو تویی که با اینکه همه آدمها تنهام گذاشتن تو


منو تنها نذاشتی تو هر نفسی که میکشیدم با من بودی خدای

مهربونیها به منی که فقیر ترین آدم روی زمینم یه نگاه بکن که این

فقیر غم فقرو نمیخوره تنها غم جدایی و تنهایی رو میخوره تنهاش

نذار خدای زیبایی ها من خستم به اندازه تمام شاپرکها خستم به

اندازه تمام دلشکسته ها خستم الان تنها چیزی که فقط باعث میشه


بازم نفس بکشم اینه که تو هستی که اگه تویی هم نداشتم معلوم

نبود ............................................................ ..............

خدای مهربونیها کمک کمک کمک این حرف یه آدم دلشکسته و


زیرآوار مونده است بهترین من همین

اميدوارم اون آدمي كه همچين بلايي سر من آورده بخونه و بفهمه با من چه كرده
__________________
شيشه پنجره را باران شست از دل تنگ من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست

سلام

سلام خوبید؟خیلی دلم گرفته از آدما .از همشون.

راستی برام دعا کنید امتحان شیمی دارم هیچی بلد نیستم.

دیروز خبری بهم دادند که تا دیشب گریه کردم کاش این جورخبرا به گوشتون نرسه .حالا خبر بمونه.

دلم واسه کلاسمون با تموم آدماش تنگ شده کی باز ترم جدید شروع شه؟

فرشته