درراه زندگی

يک آواز ميتواند لحظه اي را برانگيزد
 يک گل ميتواند رويايي را بيدار کند
 يک درخت ميتواند آغازگر جنگلي باشد
 يک پرنده ميتواند پيام آور بهار باشد
 يک لبخند آغازگر دوستي است
 يک دست گرفتن ترفيع دهنده ي روح است
 يک ستاره ميتواند کشتي را در دريا هدايت کند
 يک کلمه ميتواند هدفي را شکل دهد
 يک قدم ميبايستي شروع کننده ي يک سفر باشد
 يک روح هامان را به اوج ميرساند
 يک تبسم بر نو ميدي غلبه ميکند
 يک پرتو آفتاب اتاقي را روشن ميند
 يک شمع ظلمت را تباه ميسازد
 يک قلب ميتواند حقيقت را بشناسد
 يک زندگي ميتواند تفاوت را به وجود آورد

تقدیم به سکینه جون

تقدیم به رویا

دلم برایت تنگ شده.

موفقیتتو در مسابقات بهت تبریک میگم.

فرشته

س س ه ط ف س ف

سلام به دوستای عزیزم(سمانه وسکینه و هانیه وطاهره وفاطمه وسعیده وفرزانه ):

خیلی دوستون دارم

خواننده های عزیز دعا کنید آخه فرزانه وسعیده موندارن عروس میشن.خوشبخت بشن الهی.

خداحافظ

باتشکر

فرشته جون

خدايا

خدایا

دوستت دارم بیشتر ازهمه

بهت نیازدارم بیشتر ازهمه

بهت مدیونم بیشترازهمه

خدایا

الان دویاسه یاحتی ده یابیشتراز همیشه بهت نیازدارم

خدایا

کمکم کن اگه توبخوای همچی میشه ولی اگه تونخوای.....

خدایا

تونهایت بخششی تونهایت خوبی هستی بهم کمک کن

خدایا

میدونم اگه یکی منودوست داشته باشه توهستی

اگه یکی خوبی وموفقیتمو بخوادتویی

خدایا

پس بیشترازاین زجرم نده اوضاع منوبدترازاین نکن

خدایا

دیگه طاقت ندارم کمکم کن

خدایا

بهم آرامش بده صبربده

شکست نده موفقیت بده اراده بده

خدایا

دوستت دارم

خدایا

برای رضایتت هرکاری میکنم

خدایا

فقط تورودارم

دوستای خوبم

سلام به دوستای مهربونم

من امروز به پینهاد دوستام می خوام از خودم بگم

اخه اینجورام که توی وبم نوشتم ادم افسرده وشکست خورده نیستم

شایدفقط یه خورده پخته ترودنیادیده ترم

چون به همه راحت اعتماد نمیکنم وبهشون دل نمیبندم همین

 

من برای مرگ خود یک بهانه می خواهم(فرزانه)

فرزانه
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم
یک بهانه ی پوچ ِ عاشقانه میخواهم
از غمی که میدانی
با تو بودنم مرگ است
بی تو بودنم هرگز
گر بهانه این باشد ، من بهانه میگیرم  

عاشقانه میمیرم

 

نامه ای به فرزانه عزیزم

نامه ای به دوستم...

این نامه خیلی قشنگه . حتما یک بار تا آخر بخونش.Smiley

نامه ای به دوستم ....

سلام این نامه را در حالی برایت می نویسم که در قلبم نسبت به تو احساسی غیر از  کینه و نفرت ندارم و با تمام وجود از تو بدم می آیدSmiley. من هیچگاه نسبت به تو عشق و علاقه نداشته و نه تنها قلبم بلکه یکایک سلول های بدنم هم صدا با همSmiley  خواهان مرگ تو می باشند . به قدری از تو نفرت دارم که انگار همه ی وجودم با تنفر  اسم تو را تکرار می کنند . باید اعتراف کنم که یاد و خاطره تو تمامی شیرینی های  زندگی را در کام من تلخ می کند. خاطرات نفرت انگیزی که از تو به یاد دارم  لحظاتی از عمرم را برایم تداعی می کند که گویی آن لحظات نه در دنیا بلکه در میان شعله های آتش جهنم بوده و یقین پیدا می کنم قبل از آشنایی با تو  در بهشت بوده ام. شاید باور نکنی اما قسم می خورم که هر وقت به چشم های تو  نگاه میکنم دنیایی از بدجنسی در ذهنم مجسم می شود ودر آن لحظه ها  فکر میکنم آنچه در دوران مدرسه از صفا و محبت آموخته ام همه ی آنها دروغ بوده است و به نظرم میرسد که تمام بدی ها و بد بختی های عالم هستی  در قالب نگاه تو معنا پیدا میکنند . از روزی که تو قدم به زندگی من گذاشتی  قطره ای آب خوش هم از گلوی من پایین نرفته است و وقتی که تو در کنارم نیستی  احساس خوشبختی نموده و به نظرم میرسد که انگار خداوند عالم  بزرگترین  بلا ها را به من داده که وارد زندگیم شده ای . پس بهتر است از هم جدا شویم . لطف خود را به من عطا نموده و مطمئن باش چنانچه من و تو از هم جدا شویم   آب هم از آب تکان نمی خورد. اما اگر قرار باشد باز هم وجود تو را تحمل کنم   از غصه دق خواهم کرد و ذره ذره آب خواهم شد.Smileyصادقانه می گویم و باور کن  بزرگترین خوشبختی من و شیرین ترین لحظه عمرم لحظه ی جدایی از تو می باشد. من روزی هزار مرتبه خدا را شکر می کنم که باعث گردید تو را بشناسم و     بدانم که تو چه موجود پلیدی هستی . خدارا شکر می کنم که تو را شناختم . این را از من  قبول کن که اگر همه ی ثروت های عالم را به من بدهند هرگز حاضر نبوده و نیستم   که لحظه ای دیگر با تو باشم و مطمئن باش که با تمام وجود سعی می نمایم   تا از تو جدا شوم.Smiley

*** و اما این نامه سراسر شوخی بود . من نه تنها از تو متنفر نبوده و نیستم بلکه با تمام وجود دوستت دارمSmiley. باور نمی کنی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!  نامه را یک بار دیگر از روی قسمت های پر رنگ بخوان.Smiley

                       Smiley  نوشته شده توسط:  *فرشته


تقدیم به بهترین دوستم فرزانه

مرا اينگونه باور کن
کمي تنها کمي بي کس
کمي از يادها رفته
خدا هم ترک ما کرده
خدا ديگر کجا رفته؟!
نميدانم مرا آيا گناهي هست؟
که شايد هم به جرم آن غريبي و جدايي هست...
مرا اينگونه باور کن
 

نور نان


نور و نان

×××××××××××××

 

دست های ميکائيل از رزق پر بود. از هزار خوراک و خوردنی. اما چشم های آدمی هميشه نگران بود؛ دستهايش خالی و دهانش باز.

ميکائيل به خدا می گفت: خسته ام، خسته ام از اين آدم ها، که هيچ وقت سير نمی شوند. خدايا، چقدر نان لازم است تا آدمی سير شود؟ چقدر!

خداوند به ميکائيل گفت: آنچه آدمی را سير می کند، نان نيست، نور است. تو مامور آنی که نان بياوری، اما نور تنها نزد من است؛ و تا هنگامی که آدمی به جای نور، نان می خورد، گرسنه خواهد ماند.

 

×××××××××××××

دل

آدم ها حرف های عشقولانه از سر تا پاشون میریزه، دوستت دارم ها و دل تنگی هاشون قلب آدم رو میلرزونه!

اصولا گیاه هرز برای اینکه خریدار داشته باشه، خودش رو شبیه گیاه اصلی میکنه، مثل اون ها رفتار میکنه، مثل اون ها حرف میزنه...

گیاه هرز عاشق نیست، خودش رو شبیه عاشق کرده، اون فقط عقده ی عشق داره...

همیشه از دختر بچه ی گل فروش سر خیابون گل میخره تا خوشحالش کنه، درحالیکه به هوای باغچه، گلدونی رو که ریشه هاش توی اون رشد کرده رو میشکونه و اشکش رو در میاره!

واسه گیاه هرز مهم نیست که گلدون فقط مال خودش باشه، آخه جای "گیاه هرز" فقط توی باغچه، کنار بقیه ی هرزه هاست!

فکر میکنه مثل یه بچه پاک و معصومه، خودشون رو برّه میبینه و در به در دنبال آقا گرگه!! ولی نمیدونه اونی که آقا گرگه همون بره ای بود که قبل از رفتن دریدی!!

ღღღღღ

خدایا، توی این "جهنم" آدم بزرگ ها که بوی تعفن میده،

فقط تو "بهشت" من باش ...!

ღღღღღ

خدایا

خــــــــــــدا

مي داني جز تو مرا کسي به سراي اميد نمي برد


 


همان اميدي که در سياهي سايه هاي تاريک تنهايي ام گم شده


تو هميشه تنهايم گذاشتي و به حال خودم وا گذاشتي


مي دانم اين جسم خاکي بي تو هيچ معنايي ندارد


                      به زير آسمان مي روم


  دست هايم بلند مي کنم مي گويم


خدايا براستي که تو مهربان ترين مهرباناني پس از گناهم بگذر که تو تنها بخشنده مهرباني


خداوندا مرا ببخش که چشم بر حقيقتي بستم که برايم از روز روشن تر بود


خدايا مرا ببخش که آنقدر مغرور و خودبين بودم


مي دانم جرم من اين است که مرز بين عشق و دوست داشتن را نمي دانستم


       مرزي به فاصله يک قدم و يک نگاه و يا يک جمله...


خدايا مرا ببخش که جز شرمندگي چيزي ندارم


حال بايد چه کنم


           بايد چه کنم تا از درگاهت بي جواب بر نگردم


بار الهي جز تو که من کسي را ندارم که از او بخواهم مرا ببخشد


                           خدايا مرا ببخش


 ندانسته و بي آنکه بخواهم کسي را از خود ناراحت مي کنم


                         مرا ببخش ... مرا ببخش



 

خدای خودم

 برای  خدای خودم

 

 

 

خدايا!

ذهنم پريشان است

قلبم بيقرار است

افکارم شوريده اند و

درمانده ام

پس رشته زندگيم را

به دستهای امن تو می سپارم

توفان ميخوابد

و آرامش تو حکمفرما ميشود

 

 

 

میخواستم گامی بردارم اما وزنه های خواب چنان بر پایم سنگینی میکردند

 که انگار سالهاست لب بر لب زمین نهاده اند و هیچ کدام ترک این بوسه ی بلند تا خدا را نخواهد کرد

 چه برسد به اینکه به پاهایم فرصت شکستن مکان را بدهند و ناچار میخواستم

 لب بگشایم و کلام رهایی را زمزمه کنم اما این قفل حتی با کلید هم گشوده نشد

 انگار تعریف کلید را به فراموشی سپرده بود و از هیچ واژه ای فرمان  نمی برد.

چه برسد به اینکه به من اجازه ی تموج در بی فضایی بدهند.

 

 

گاهی خيلی دلم ميگيره....از همه چيز از همه کس....از همه جا....گاهی تو حکمت کارهای خدا ميمونم...

يه روز همچين آدمو شاد ميکنه که آدم دلش ميخواد از ته دل داد بزنه....

دو روز بعد همون شادی رو همچين از آدم ميگيره که آدم دلش ميخواد از ته دل گريه کنه....

البته اينم ميدونم که همه ی کارهای خدا به صلاح ماست اما دلم خيلی ميگيره....

 

 

گاهی حس ميکنم ديگه وقت رفتنه....بايد اسباب اثاثيه مو جمع کنم برم...حس ميکنم پير شدم...

حس ميکنم کهنه شدم...حس ميکنم رو زمين سنگينی ميکنم....احتياج به سبک شدن دارم...

احتياج دارم فکر کنم...اما مغزم ياری نميکنه...احتياج به گريه دارم....چشمام ياری نميکنه...

احتياج به رفتن دارم....پاهام ياری نميکنه...از خدا میپرسم....

 

 

خــــــــــــــــدا جـــــــــــــــــون؟؟؟؟؟؟؟....

اين بازی ها تا کی ادامه دارن؟....تا کجا؟؟؟؟؟؟...چرا بايد تو اين سن حس کنم پيرم؟...

چرا بايد همش تو خودم باشم؟....بــــــــگو چــــرا؟...چرا بايد بغضهام تلنبار بشن؟

 ....اما خدايا هميشه گفتم بازم ميگم....راضيم به رضای تو....

مثل هميشه همه چيز رو ميسپرم دست خودت...هر چی به صلاحمه همون بشه...

 

 

خــــــــدايــــــا!

 

اگر صلاح تو بر من در سوختن من است ميسوزم

ولی اگر غير از اين است و آنها مرا به اختيار خود ميسوزانند

به همه آنها لعنت ميفرستم

و اين لعنت را از ته قلب برای اجرا

به تو تقديم ميکنم....

بازم ميگم.....خدايا شکرت....با همه سختی ها....با همه غم ها...با همه بغض ها....

شگفتا!

وقتي بود نمي ديدم ، وقتي مي خواند نمي شنيدم ...

وقتي ديدم كه نبود...

 

عجايب 7 گانه

 

1 - ترکه عاقل 2- اصفهانی بخشنده 3 - رشتی با غیرت 4- تهرانی با معرفت 5- یزدی با شهامت 6 - لر با

 

شخصیت 7- عرب با تربیت.

 

 

 

خنده درمانی

http://aftab.ir/articles/health_therapy/mental_health/images/960df5ec8f31028ebe6aee75aa839472.jpg

 

 

خندیدن نوعی آنتی بیوتیک طبیعی است که همه انسانها با استفاده از آن، می توانند بسیاری از دردهای خود را تخفیف دهند. خنده واکنشی است غیر ارادی که باعث انقباض هماهنگ پانزده ماهیچه صورت و سریع شدن تنفس و جریان خون و نتیجتاً افزایش ترشح آدرنالین در خون می شود که تاثیر نهایی آن ایجاد احساس لذت و شادابی در فرد است. خنده ارزانترین داروی پیشگیری و مبارزه با بسیاری از بیماریها است و باعث پائین آمدن ضربان قلب و کاسته شدن فشار خون می گردد و از آنجا که شخص را وادار می کند نفس عمیق بکشد، موجب می شود میزان اکسیژن بافتها افزایش یابد، لذا خنده باعث طولانی شدن عمر می شود. ترشح هورمون «ایمونوگلوبولین» در بدن با میزان خندیدن ما ارتباط مستقیم دارد. «ایمونوگلوبولین"» به مبارزه دستگاه ایمنی بدن با باکتریها و میکروبها کمک کرده و شخص را برای مقابله با بیماریها آماده می کند. علاوه بر آن هورمون «سایتاکیناز» که به آن هورمون شادی نیز گفته می شود، در اثر خندیدن، نوعی ماده شیمیایی خاص سیستم عصبی به نام «آندروفین» تولید می شود که در شخص اعتماد به نفس و سرخوشی ایجاد می کند. پژوهشهای دیگر بر روی خندیدن نشان می دهد که انسانها به وسیله خنده، درد را بیشتر تحمل می کنند به این دلیل که خنده ترشح آندروفینها را زیادتر می کند و آندروفینها کشنده های طبیعی درد در بدن هستند.در واقع «آندروفین» ماده ای مشابه مرفین است که در بدن ساخته می شود، مقدار این ماده در خون، در اثر ورزش و فعالیتهای نشاط آور، بالا می رود. دانشمندان انگلیسی بعد از سالها تحقیقات به این نتیجه رسیدند که یک دقیقه از ته دل خندیدن معادل 45 دقیقه ورزش، انسان را سر حال می آورد. بنابر آخرین تحقیقات علمی، خندیدن، باعث کاهش بروز انواع بیماریها ازجمله بیماریهای قلبی می شود. از طرفی خنده با ایجاد تغییراتی در راههای تنفسی، باعث می شود هوای بیشتری در بینی ما جریان یافته و به سرد شدن مغز کمک کند و هر چه مغز خنک تر باشد ما شادتر خواهیم بود. بر روی سایت اینترنتی BBC مقاله ای وجود دارد به این مضمون که، کسانی که دچار حمله قلبی شده اند در روز با حداقل 30 دقیقه خندیدن می توانند احتمال حمله قلبی دوم را تا حد قابل توجهی کاهش دهند. همچنین کسانی که فشار خون دارند نیز با وجود روحیه شاد و خندیدن می توانند فشار خون خود را در حد مطلوب نگه دارند. در حال حاضر این عقیده که قسمت اعظم بیماریها بر اثر احساسات منفی اضطرابها بوجود آمده و پیشرفت می کند،توسط اکثر روانشناسان و روانپزشکان مورد قبول قرار گرفته است . استرسها و اضطرابهای روزانه در طول زمان چنان ناهماهنگیهایی در جسم ایجاد می کند که ممکن است به بحران روانی منتهی گردد. زمانیکه هورمونهای ناشی از فشار روانی بطور دائم به مقدار زیاد تولید گردد، سیستم دفاعی بدن قادر به انجام وظیفه کامل نخواهد بود و همین راه را برای انواع عفونتها و بیماریها هموار کرده و اندامهای داخلی بدن را تحت فشار شدیدی قرار خواهد داد. خندیدن می تواند سلاح موثری برای مقابله با این فشارهای روانی و استرسهای روزمره باشد.

 

 

http://fotservis.typepad.com/photos/romania_carpaths_on_motor/laugh.jpg

 

زندگی روزانه و حوادث و اتفاقات آن ایجاد عکس العمل هایی در انسان می شود که گاهی شرایط زمان و مکان اجاره بروز آن ها را نمی دهد و در نتیجه مقدار زیادی انرژی در بدن ذخیره می شود .
این انرژی های عصبی به جای آنکه صرف ایجاد معادلاتی از افکار و هیجانات جدید شود به دلیل موانع موجود ، تولید حریانی در اعصاب حرکتی در گروه های مختلف عضلات می کند و سبب ایجاد حرکات نیمه تشنجی می شود که روان شناسان آن را خنده نامیده اند
خنده پدیده ای است که غالباً برای ابراز شادمانی به کار می رود و به راستی به حقیقت این جمله ارد بزرگ پی میبریم که
چه زیبایند آنانی که همیشه لبخندی برلب دارند . در بین موجودات زنده فقط انسان از این توانایی برخوردار است . خنده از نظر روان شناسان معتقدند که چون مقدار زیادی انرژی ذخیره شده و واپس زده روانی به علت شرایط مختلفی چون کنترل شدید محیط ، حوادث اتفاقی و بازداری های ذهنی راهی به بیرون پیدا نمی کنند از طریق خنده از ذهن و بدن تخلیه می شوند .
به همین دلیل است که همیشه پس از خنده احساس آرامش به وجود می آید و با خود تمرکز را به همراه می آورد .
روان شناسان به خنده به عنوان ضریب اطمینان ذهن و روان می نگرند که در مواقع انباشته شدن انرژی های هیجانی و مخرب نقش مهمی در بیرون راندن آن ها ایفا می کند .
به همین دلیل خنده از نظر علم روان شناسی دارای جایگاه ویژه و پر ارزشی است و می تواند به برقراری تعادل روانی درانسان کمک کند و زمینه سلامت روانی او را فراهم سازد . نقش ویژه ای که خنده در تخلیه فشارهای روانی به عهده دارد باعث شده که روان شناسان به متولیان امر توصیه کنند که محیط های کئاری آموزشی و خانوادگی را به محیط های شاد و پر خنده تبدیل کنند . تحقیقات نشان می دهد که واکنش خنده فرایند مغزی عصبی ویژه ای دارد . به هنگام خندید در الگوی امواج مغزی ما تغییرات قابل ملاحضه ای روی می دهد وهمه سطوح کورتکس مغز ، و نه فقط یک جتیگاه واحد ، نسبت به خنده واکنش نشان می دهند .
برخی از دانشمندان نیز خنده را به طوفان مغزی تشبیه کرده اند و معتقدند که خنده نقش شوک عصبی خفیف را بر روی مغزایفا می کند . از آن جا که مغز حیاتی رین ارگان بدن است و بر فعالیتهای جسمانی و روانی کنترل دارد ، هرگونه تغییر ثبتی در عملکرد آن می تواند بر عملکرد کل بدن تاثیر سفید داشته باشد . زمانی مه ما می خندیم ، مقدار بسیار زیادی از اکسیژن را به طرف سلول های بدن به ویژه سلول های مغزی می فرستیم .
می دانیم که مغز در حدود یک پنجم از کل اکسیژن مورد نیاز بدن را به تنهایی مصرف می کند بنابراین زمانی هم که مغز با خونی که از مقدار تکسیژن بیشتری برخوردار است تغذیه می شود عملکرد بهتری در مقایسه بازمانی که کمتر اکسیژن می گیرد ، پیدا می کند و در نهایت همه عملکردهای ذهنی و بدنی ما بهبود می یابند .
ارتباط با خنده :
۱- سیستم ایمنی :
تحقیقات علمی نشان می دهد در حالی که افسردگی به ستگاه ایمنی بدن در برابر بیماری آسیب می رساند خنده با کاهش کورتیزول ، افزایش فعالیت سلولهای کاهنده در افزایش سیتوکنین ، دستگاه ایمنی را تقویت می کند .
وقتی شخص می خندد وجودش از احساساتی مثل آلودگی ، گرما ، رهایی و سرحالی آکنده می شود و این ها همان احساساتی هستند که در بردارنده مفهوم احساس سلامتی اند .
۲- ورزش :
خنده یکی از مهمترین ورزشهاست . هیچ ورزشی نمی تواند مثل خنده بیشتر غضلات بدن را به جنبش در آورد .
یک دقیقه خندیدن برابر با چل مرتبه نفس کشیدن است .
همچنین روزانه ۱۵ دقیقه خندیدن بخش زیادی از منافع حاصل از پیاده روی صبحگاهی را در بردارد .
۳- بیماریهای قلبی
خنده با کاهش وزدودن احساسات منفی نقش مهمی در پیشگیری از حملات قلبی دارد و نوعی ماساژ قوی برای قلب است .
پژوهشها نشان داده است که خندیدن از بروز انواع سکته ها و لخته شدن خون در رگ ها جلوگیری می کند
۴- صبر :
متخصصان اعلام کرده اند کسانی که لبخند بر لب دارند علاوه بر آن که از شکیبایی بیشتری برخوردار اند قدرت بسیاری نیز برای حل مشکلات خود می یابند به گفته ارد بزرگ آنکه همیشه لبخندی بر لب دارد شادی را به همگان هدیه می دهد .  و بدین ترتیب روحیه یاس که منجربه بروز انواع بیماری ها می شود از بین خواهد رفت . برخی دیگر از صاحبنظران معتقدند داشتن لبخند بر لب بیانگر نوعی آرامش و تخلیه فشار در افراد است و کسانی که هیچ گاه خنده بر لب ندارند نه تنها در مواجهه با هر حرکتی بلافاصله عصبانی شده و از خود واکنش نشان می دهند بلکه فشار خون آنها نیز افزایش خواهد داد .
۵- فشار خون :
تحقیقات دانشمندان نشان می دهد خنده بهترین درمان برای افرادی به شمار می رود که دوران بهبودی پس از سکته قلبی را می گذرانند زیرا فشار خون آنان را کاهش می دهد .
به گزارش پایگاه اینترنتی ، محققان اتریشی در پژوهشی دریافتند که خنده درمانی افرادی که سکته کرده اند سبب کاهش فشار خون می شود .
۶- درد :
بدن ما به طور طبیعی مجهز به موادشیمیایی ضد دردی است که در صورت لزوم برای تخفیف درد از مغز آزاد می شود و آندورفین نام دارد . خندیدن باعث افزایش ترشح این مواد می شود .
محققان در دانشگاه سریلند به این نتیجه رسیده اند که خنده داروی بسیاری از بیماری هاست و چنان چه این حالت به اندازه طبیعی در بشر بوجود آید هرگز بیماری رشد نخواهد کرد .
روزنامه ای کهدر مسکو با انتشار مقاله ای در این زمینه خاطر نشان کرد تحقیقات دانشمندان در دانشگاه سریلند که با آزماریش روی بیش از ۳۰۰ نفر انجام شده نشان می دهد که خنده بسیاری از دردهای آن ها را از بین برده و ریشه های درمان خود جوش را در این افراد به وجود آورده است .

 

http://419.bittenus.com/beckyapia/laugh.jpg

 

۷- فرآیند یادگیری :
از آنجا که اشتغال ذهنی و اضطراب از موانع یادگیری به شمار می رود از این رو خندیدندر ابتدای مطالعه باعث ایجاد آرامش فکری می شود و فرایند یادگیری را اسان می کند .
احساس شادی در پی خندیدن و بهبود حال و هوای افراد در بلند مدت ، هم در افراد سالمن و هم در بیماران سبب بهبود کیفیت زندگی آنان می شود .
محققان برای بوجود آمدن زمینه های خندیدن مناسب ، خواندن انواع رمان محاوره با افراد مختلف و دردیدن فیلم های شیمایی و بالاخره افزایش آداب و معاشرت با دیگران را پیشنهاد می کنند .
بنابراین می توان گفت :
خنده نقش حمایتی و تقویتی را بر روی مغز و بدن ایفا می کند .

 زندگی را سخت نگیرید و در فرصت های مختلف بخندید

 

 

 

امید


 باران...

کدامین دلتنگی عاقبت بغضت را شکست؟...

دلمان کنار اشکهایت نشسته

 کنار این قاب فلزی پنجره که گریستنت را قاب کرده بر دیوار اتاق...

چشمان خیس و درشتت چونان کودکی حق به جانب

 از اعماق آسمان نگاه می کند...

حق داری باران...

چه ساده دلت را می شکنند...

باران، بلندبگو...

آسمان فرداها ابریست؟...

آسمان بودنمان بارانیست؟...

آه باران...با تو سخن می گویم...

ویرانم کن...که هوایت بوی ویرانی می دهد و زمینت بی تابی می کند...

ببار باران بر سر و صورتمان،

 ببار و ببر این سیاهی های صد رنگ روزگار را...

وای باران باران...بر طاقچه که می کوبی دلم آتش می گیرد...

این خودسوزی از کدامین مصیبت است

؟عشق است؟

دلتنگیست؟

در هر قطره ات ستاره ای می درخشد...

وای باران...چه ستارگانی را بر زمین می کوبی...

و هر ستاره میل خودکشی دارد...

باران...نشانی کدامین راه را گم کرده ایم؟...

آه باران...از مقصد تو می پرسم،

از کدامین سرزمین می آیی که اینچنین ترا دل نازک بار آورده اند؟...

که ترا اینچنین به گریه انداخته اند...

ما سالهاست بر همین خاک نفس می کشیم

 و اشک هایمان گاه گاهی قطره قطره...نم نم...می بارد...

با این همه درد...با این همه تنهایی...

باران... کدامین حادثه ترا به اینچنین گریه ای وا می دارد...

این چنین رگباری...؟

وای باران،

باران...با کدامین حس تنهایی به سخن نشسته ای...

بالهای پروازت بر سر و رویمان کشیده می شود...

و ما هنوز سخت ترین زنجیر ها و حلقه ها پای بندمان است... 

 

بنده ام

 
امروز صبح که از خواب بيدار شدي،نگاهت مي کردم؛و اميدوار بودم که با من حرف بزني،حتي براي چند کلمه،نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي که ديروز در زندگي ات افتاد،از من تشکر کني.اما متوجه شدم که خيلي مشغولي،مشغول انتخاب لباسي که مي خواستي بپوشي.وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي فکر مي کردم چند دقيقه اي وقت داري که بايستي و به من بگويي:سلام؛اما تو خيلي مشغول بودي.يک بار مجبور شدي منتظر بشوي و براي مدت يک ربع کاري نداشتي جز آنکه روي يک صندلي بنشيني. بعد ديدمت که از جا پريدي.خيال کردم مي خواهي با من صحبت کني؛اما به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن کردي تا از آخرين شايعات با خبر شوي. تمام روز با صبوري منتظر بودم.با اونهمه کارهاي مختلف گمان مي کنم که اصلاً وقت نداشتي با من حرف بزني.متوجه شدم قبل از نهار هي دور و برت را نگاه مي کني،شايد چون خجالت مي کشيدي که با من حرف بزني،سرت را به سوي من خم نکردي. تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد که هنوز خيلي کارها براي انجام دادن داري.بعد از انجام دادن چند کار،تلويزيون را روشن کردي.نمي دانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟ در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي از روزت را جلوي آن مي گذراني؛ در حالي که درباره هيچ چيز فکر نمي کني و فقط از برنامه هايش لذت مي بري...باز هم صبورانه انتظارت را کشيدم و تو در حالي که تلويزيون را نگاه مي کردي،شام خوردي؛ و باز هم با من صحبت نکردي. موقع خواب...،فکر مي کنم خيلي خسته بودي. بعد از آن که به اعضاي خوانواده ات شب به خير گفتي ، به رختخواب رفتي و فوراً به خواب رفتي.اشکالي ندارد. احتمالاً متوجه نشدي که من هميشه در کنارت و براي کمک به تو آماده ام. من صبورم،بيش از آنچه تو فکرش را مي کني.حتي دلم مي خواهد يادت بدهم که تو چطور با ديگران صبور باشي.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر يک سر تکان دادن،دعا،فکر،يا گوشه اي از قلبت که متشکر باشد. خيلي سخت است که يک مکالمه يک طرفه داشته باشي.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به اميد آنکه شايد امروز کمي هم به من وقت بدهي. آيا وقت داري که اين را براي کس ديگري هم بفرستي؟ اگر نه،عيبي ندارد،مي فهمم و هنوز هم دوستت دارم. روز خوبي داشته باشي ...


دوست و دوستدارت:خدا
__________________
عروسک بچه‌گی‌هایم را که دزدیدند،
دیگر چاره‌ای نداشتم

الهي

گاهي اوقات به يه كسي مثل خواجه عبدالله انصاري حسوديم مي شه! وقتي مي بينم اينطور شيفته بوده و هر جوري كه مي خواسته با كلمات متصل مي شده! يه كم (بيشتر از يه كم) دلم مي گيره!

يه جوري از محبت الهي و محبت خودش نسبت به او مي نويسه كه ...

الهی محبت تو گلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نيست گرفتار آن ، الهی از هر دو جهان محبت تو گزيدم و جامه بلا بريدم و پرده عافيت دريدم.

يا رب ز شراب عشق سر مستم کن                        وز عشق خودت نيست کن و مستم کن

از هر چه بجز  عشق تهيدستم  کن                         يکباره به بند عشق پابستــــــــــــتم کن

الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر ، و چون در خودنگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر ، الهی مرا دل از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چه کار است آخر چراغ مرده را چه مقدار است .

الهی اگر مستم و اگر ديوانه ام ، از مقيمان اين آستانه ام آشنائی با خود ده که از کائنات بيگانه ام.

الهی تا بتو آشنا شدم ، از خلق جدا شدم ، در دو جهان شيدا شدم ، نهان بودم و پيدا شدم .

الهی در سر خمار تو داريم ، در دل اسرار تو داريم و به زبان اشعار تو داريم ، اگر گوئيم ثنای تو گوئيم و اگر جوئيم رضای تو جوئيم.

من ميرم واسه هميشه

        من میرم واسه همیشه     
                 

خستـــم از روزای ابــری         خیلی سنگینه نـگاهت 
دوست ندارم تو تابستون         بشینــم باز ســر راهت 
نمیـــخوام بـــازم خیـالت         قبـلـه آرزوهــــام شــــه
تـــو بمــون و عاشقـــای         روی پُـــر غـرور و ماهت
 

آره مــن اونم که گفتــم          واسـه چشم تـو دیوونم 
آره مـن قـول داده بــودم          تـا تهش بــاهات بمونـم
ولی پس دادی نگــــامو           زیــر رگبــــــار غـــرورت 
من فقط یکــم شکستم          خوب نگام کنی همونم

 

چـمــدون رویـــاهـــامـو           دیگه برداشتم و بستم 
دیگــه عین اون قدیمــا           چشــــاتو نمیپرستــــم 
رخ تــو عین یه بـــــازی           منــو مـات قصه هـا کرد 
حالا بی اسمـم و تنها            پُــرپــاییز و شکستــــم


اینــی که حــــالا میبـینـی       دیگه مجنون چشات نیست 
دیگه وقتی نیمه شب شه       نگـران لـحظه هــات نیست 
مـــن بــرام فــرقـی نــداره        کـــه تو بــاشی یـا نباشی 
خیلـی وقته دیگه نیستی        تو دلم جـــایی برات نیست
      

از تو هیچ چیزی نـمونــده         نـه نگـــاهی و نـه یــــادی
مـــن سپردمـت به دریــــا         عـیــن یـــه مـوج زیـــــادی 
تازه فهمیدم با این عشق         زندگیـــم چقـد تلـف شـد
تــو بـــه جــای التماســم         یـــه گُلـــم بهـــم نــدادی 


   
من میرم واسه همیشه

عشق

نظر یادت نره ...

در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند  تا آخرین   خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .

------------------------

پیله ابریشم

 

پیله ابریشم  


روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای 

بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقٿ شدو به نظر رسید 

که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه 

کمک کندو با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه 

اش ضعیٿ و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت 

پر پروانه گسترده و مستحکم شود واز جثه او محاٿظت کند اما چنین نشد . در واقع پروانه 

ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد . و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند . آن شخص 

مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه 

قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان 

پرواز دهد . گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ

مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم - به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمی توانستیم 

پرواز کنیم

آینه

آینه منو برداشت... شروع کرد بهم نگاه کردن... دستی به موهاش کشید... یقشو درست کرد... دهنشو کش داد تا دندوناشو ببینه... گرد و خاک های فرضی رو شونه هاشو تکون داد... صداشو صاف کرد...کلشو آورد جلوم ...برام شکلک درآورد... منم براش شکلک درآوردم ...خندید... منم خندیدم... یهو خندش وایستاد.... میخواستم ببینم برا چی دیگه نمیخنده منم دیگه ساکت شدم...

 

اومد بره... گفتم آینه باهام قهری...؟ سرشو انداخت پایین ولی هیچی نگفت... سرشو گرفتم بالا زل زدم تو چشاش... بهش گفتم چقدر چشات قشنگه آبی آبی مثه دریا... اشک تو چشاش جمع شد ولی بازم هیچی نگفت ...بهش گفتم دیگه دوسم نداری ...دوباره سرشو انداخت پایین ...گفت قلب تو سیاهه... گفتم خودت چی قلب تو سیاه نیست ...؟دستشو از دستم جدا کرد ...اما آینه نیفتاد...اما نشکست ...

 

بهم گفت پشت سرتو ببین ...نگاه کردم ...خودم بودم ...ولی کوچیک شده بودم... کوچیک کوچیک ...انگار هنوز مدرسه نمیرفتم... سفید سفید ...مثه نور...نزدیکش شدم ...نزدیک و نزدیک تر... اینقدرکه دیگه منم شدم مثه اون... کوچیک کوچیک... سفید سفید... آینه افتاد... این بار شکست... نیم خیز نشستم...تو آینه پر از ترک خودمو دیدم که خرد شده بودم... آینه گفت دوست دارم

تست عشق

 

در کلام ممکن است هر کس ادعای عشق داشته باشد اما در عمل است که عاشق شناخته می شود.

عشق آن است که عاشق جز معشوق نبیند.خود را نبیند او را ببیند.همه چیز را برای او بخواهد. او را برای

 او بخواهد نه برای خود.مادر عاشق است.اگر خانه اش آتش بگیرد و فرزندش در آن باشد خود را نمی

 بیند. فقط فرزندش را می بیند.حاضر است از جان خود بگذرد تا فرزندش زنده بماند.شهدا عاشق بودند.

به خاطر خدا از جان خود گذشتند.با خدا عشق بازی کردند.ما هم اگر می خواهیم بدانیم عاشق خدا

هستیم یا نه می توانیم از خود یک تست بگیریم.آیا حاضریم به خاطر او از جان مال و ... بگذریم؟ 

جان و مال پیشکش.

               آیا هنگامی که زمینه گناه فراهم است حاضریم بگیم خدایا به خاطر تو ...؟

بهشت

تا بهشت دو قدم راه داریم:

قدم اول: خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم

قدم دوم: در بهشتیم.

 

وقتی خدا آمد آنچه داریم و نداریم از بین می رود

و بعد غم از بین می رود.

 

گاهی در فکرمان با کسی دعوا می کنیم به او ناسزا می گوییم

و احساس نمی کنیم کار نادرستی مرتکب شده ایم.

 

وقتی حرف بد می زنید در فکر شما حضور پیدا می کند

و همین روح را آلوده می کند.

 

تمام گرفتاری های ما دوری از خداست

 

گاهی فکری شما را خیلی اذیت می کند

رهایش کنید راحت می شوید.

نباید خود را در چنگال ذهن بد گرفتار کنید.

 

خداوند غیور است

 نمی خواهد گناه بنده اش فاش شود.

 

تا می توانید دل کسی را نشکنید...

دل شکستن توفیق را از انسان می گیرد.

 

کسی را سر زنش نکنید

شاید این سرزنش شما را به وضعیت مشابهی دچار کند.

پذیرش دانشجو

برای مشاهده ی تصویر بزرگ اطلاعیه ادامه ی مطلب را مشاهده نمایید

ادامه نوشته

خداحافظ برای همیشه

 

 

نمیدونم باید چه جوری مقدمه بنویسم . اصلا چی باید بنویسم و برای چی باید بنویسم ؟؟؟ اما مینویسم تا شاید همون دوستی که میخونه دلیلشو بفهمه .کسی چه میدونه شاید تو .. آره خود تو . ...

 من این بار با تمام دفعات قبل فرق دارم . من اینبار اومدم تا برای همیشه برم . ... !!!! برای همیشه .....

بنده ام

من در کنارت خواهم ماند پس مباداغصه بخوری .

یاریت میکنم پس بخواه.

ازطرف خدا

خدایا

آنگاه كه تنها شدي و در جستوجوي يك تكيه گاه مطمئن هستي.بر من توكل نما.(نمل/79)