بخشش

ببخش

   

  همه چیز زیباست اما با دیدگانی بینا

 

قدرت عشق و بخشش در زندگی ما معجزه می آفریند .

اراده بخشش كلید ورود به دنیای عشق است.

بخشیدن دیگران اولین قدم برای بخشیدن خویش است.

بخشیدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می كند.

در دنیای بخشش، عشق را از كسی دریغ نورز.

برای راحت بخشیدن به خود القا نكنیم كه یك قربانی هستیم.

بخشش تمام عالم را در بر می گیرد، و محدود به افراد مورد گزینش ما نیست.

بخشش آسانترین راه محو كردن گذشته ی رنج آور است.

بخشش، ما را از رنج گذشته ها رها می كند.

بخشش ما را از حسرت فرصت های گذشته رهایی می بخشد.

نبخشیدن ، تن دادن به رنج است.

حقیقت این است كه با خشم و تنفر فقط خود را محكوم می كنیم.

هیچ گاه برای بخشیدن زود یا دیر نیست.

بخشش ما را در زندگی سبكبار می كند.

بخشش مهمترین چیز برای كسانی است كه می میرند و كسانی كه می مانند.

بخشش كوتاهترین راه به سوی خداست.

بخشش كوتاهترین راه به سوی خداست.

بخشش كوتاهترین راه به سوی خداست.

و بدانیم كه زندگی و عشق یكی است و حقیقتی است جاودان و بی پیان، و فكر نبخشیدن خلاء و شكافی در اعماق قلب ما ایجاد می كند ، كه نه فقط باعث احساس اندوه و خسارت می شود، بلكه ما را از تجربه عشق و آرامش درونی نیز باز می دارد. این شكاف ، پیوندهای انسانی را می گسلد و ما را از یكدیگر جدا می كند و مانع از ارتباطات معنوی هر یك از ما با دیگری می شود.

برای دل سپردن به صدای سخن عشق ، اراده و اختیار داریم.

خدا

سلام بهترينم(خدا)

كجايي؟من خيلي حالم بده .نگرانم بي دليل!خدا جونم من بهت خيلي نياز دارم.بيش از اون كه بخوام.نم مي خوام خوب باشم اون جوري كه تو مي خواي ولي نميشه نمي خوام ريا كنم نه هم سجاده آب بكشم .همه خطا مي كنند من نمي دونم كدوم خطا رو انجام دادم كهبايد اين قدر سرزنش بشم ؟خدا جونم عشقم عزيزم تنها موندم شديد .كمك مي خوام .هيچكي ياريم نمي كنه جز تو.تنها تورا مي پرستم وتنها ازتو ياري مي جويم كمكم كن.سرم دردمي كنه،خستم،كي اين دنيا تموم مي شه؟مننمي خوام گناه كنم.خدايا تو رو بهفاطمه ات تنهامنذار.من و بيا ببر پيش خودت.ازدنيا با تموم گناهاش خسته شدم.مي خوام بيام پيش خدام تا زماني كهدوست ارمپيشش بمونم و تنهام نذاره 

آه

شفتگی جهان

در کودکی به من گفته اند :

نقش تو

آستا ن ِ  فتح ِ خويش

نها دت دوست داشتن

مرهم ِ هر درد بودن

*

کسی

هر شب

دعا

تزيين ِ معبد می کند

نوری  در تاريکی

می آرايد

*

فيلسوفی

برای هر اثر ی

دليلی می آفريند

و

در انديشه ی  ِ

عا لم و آد م

بسر می برد

*

انگا ر هيچ اتفا قی

نيفتا ده است .

*

درويشی در خلسه

ديگر

نمی هراسد

*

شاعری برای

دلتنگی خود

ما ه را

اسير آيئنه می کند

*

انگا ر هيچ اتفا قی

نيفتا ده است.

*

در کودکی به من گفته اند:

نقش ِ تو

آستان ِ  فتح ِ خويش

نها دت دوست داشتن

مرهم ِ هر درد بودن

*

آيا من

هر گز بوده ام

وجود داشته ام

يا خيا لی

بيش نبوده است.

*

کدامين نهاد

کدامين نقش

کدامين مرهم

*

در کودکی به من گفته اند :

ديوانگا ن با خود

حرف می زنند

می خند ند

قا نو ن

زير ِ  پا می گذارند

*

آيا راه  ِ آنا ن

بيراهه  است

*

يا

اين ،

تصور ما

از  صحنه ی زندگی است

*

می خواهم خود را

در عطر ِ گلهای دريائی

رها کنم

*

به با دها بسپا رم

در رود خا نه ها

جاری شوم

*

راه بودا  پيش گيرم و

غرق ِ  روشنا ئی شوم

*

شايد هم

به اول ِ خلقت بر سم

*

درگوشه ا ی از خيا با ن

جا يی گزينم

وگدايی

ژنده پوشی با شم

و در شک و ترديد  بگويم

همه چيز بيهوده است

*

دنيا

کويری است

سراب گونه.

*

در کودکی به من گفته اند:

 

مرگ

انتطاری است

اَسرار آميز

*

اگر مشتی خاک

برمزارِعزيزی

بيفشا نی

در زما ن حل خواهی شد

*

هرگز

به وسوسه های

جستجوی خويش

نيانديشی

*

در کودکی به من گفته اند:

نيرو برابر است با کّل

در سرعت نور به توان د و

*

کهکشانها

از هم دور می شوند

مدام توليد ِ مثل می کنند

از انفجا ر و انقبا ض ِ ما ده ای

به حجمی بزرگ

در انبسا ط  رسيده اند

*

آدم ،

ماشينی است

با احسا س؟

از او چيز ی

جز خا ک

نمی ما ند؟

*

همه چيز

تصادفی است !؟

ارادی است !؟

يا از پيش تعين نشده!؟

*

آری

اين سر نوشت

يا تقدير ِ

من و توست.

*

در کودکی به من گفته اند:

 

در با زی سيا ست

دروغ  هر روز برابر آئينه

تکرار می شود

*

خود فروش

نا چا ر

بدن فروشی را

گزيده است

*

کسی جای خا لی ِ عشق را

در آغوش ِ معشوقه ها

می جويد.

*

در کودکی  به من گفته اند:

دعا ی ِ ما در ِ عشق

تسلای درد ِ تو است

در تا ريکی

به سوی

منِ ِآشفته

می شتا بد

فرو می روم

به  سرای ِ عشق ِ او

*

آه می کشم

به سوز ِ سا ز ِ  دوست

*

بهار می بينم

بهار در نگا ه ِ  مرغکان

مجذ وب ِ  جها ن می شوم

*

پيوسته مثل جويبا ری

به  دريا ها می پيوندم

*

گرده ها يم

جا يی ديگر

رشد خواهند کرد

*

چه کسی می داند

*

شايد

دانه های اشکم

نيز

در خا ک ِ عزيزی

سبز شوند

*

آه

چه کسی

می داند

 

شا يد

عشق ِ ا و

تسلا ی ِ

دردِ من  است

*

آه

چه کسی

می داند...

دلتنگی



سلام ...
سلام به تویی که از دلتنگیهایم در گریزی و حتی درفرعی ترین بخش روحت دلم را جای نداده ای؟!!.. غزلهایم شعر رهایی تو را بی باورندو بین همه اشعار خواننده نوشته هایم مبهوت... تو براستی از عشق چه میدانی.. فقط رسیدن؟!!!! (افسوس که پر از فاصله ای)
آرزو داشتم به هنگام دلتنگی به دستهای یخ بسته و نگاههای نگران بسنده کنی اما هرگز دلتنگی‌هایت بخاطر قلب من نیست.. هرگز....
آن دم که صدای نفس‌های تو بر پرچین نگاه خیمه زد، دلم را چه ساده به دلت سپردم و هرچه زمان گذشته فاصله دلهای ما از یکدیگر شدت می گرفت .. آنقدر در نبودن گم شدیم که دیگر حتی ردپای فراق در آوایمان خاموش به نظر می‌رسد...
و امروز سوالم از تو این است تویی که واژه طغیانگر عشق را از بر نموده ای، بین کدامین ضربان دلت را مدفون کرده‌ای...
تو ازچه می هراسی که به نوای دلت پاسخ رد می دهی.. کاش بدانی دنیا آنقدر کوچک و روزگار آنقدر نامرد است که ثانیه‌ای از لحظات از دست رفته را به ما باز نمی گرداند... و ما روزی در سوگ ایام می نشینیم و آنروز دیگر فرصتی برای عشق ورزیدن نیست...
امروز دلم از بی تو بودن سخت دلگیر است دیگر برایت طومار نمی نویسم.. آنقدر گفته و نوشته‌ام .. و آنقدر تو نشنیده فراموش کرده ای که دیگر نگارش را بر خویش حرام کرده ام...
دلم چه بسیار گرفته از تمام رفتارهای بیطرفانه و بی تفاوت تو...
تو همچون کبوتری هستی که پرواز را بخاطر داری اما هرگز حاضر نیستی آنرا به من بیاموزی... شاید غرورت، شاید ترس بیگاهت، و شاید گریزت... و هزاران شاید دیگر...
نمی خواهم بگویم خسته ام!!!
نمی خواهم بگویم دوست داشتن را چون تو به اجبار عادت حفظ کرده‌ام ... می خواهم ناگفته های دلم را جاری سازم تا قطره اشکی شاید ران نه برای من، بلکه برای اینکه وجودت بوی تربت باران خورده عشق را دوباره از روزگار پس بگیرد...
بارها خواسته ام عاجزانه بگویم اگر نمی خواهی دوستت بدارم و یارای عشق ورزیدن نیستی... بگذار یادت در دلم همانگونه که در گذشته می پنداشتم بماند... اما تو همیشه مرا پشت چراغ زرد زندگی معلق و سرگردان رها ساختی !
ولی کاش میدانستی انقدر دوستت داشتم و دارم که از کوچکترین فرصتها با تو بودن را انتخاب نمودم...
امروز برای دلت نوشتم، نه برای تویی که فقط یک جسم خاموشی و غرق در ناباوری!!
برای دلی نوشتم که با بغض هایم سیلاب درد را می شکافد و با شادیهایم تا اوج خواستن پر می کشد!!
بارها از خویش پرسیدم چرا بر خلاف تو، روح ات را در اصلی‌ترین قسمت قلبم گنجانده‌ام، با تو درد دل می کنم و در خلوت خویش همنوایی...
در خواب بوسه بر دستهایی که مرهم تنهایی و اشکهای غریبانه ام بود زدم...
من عجب خوش خیالی بوده‌ام.. نفس هایت را بو کشیدم تا در وجودم بیامیزد.. روحت را التماس کرده ام تا دمی در هوای یکی شدن غوطه ور شویم... ولی تو هنوز فارغ از ناگفته‌هایی....
خلاصه! دردهایم را شمرده ای، بغض حبس شده در روحم را شناخته‌ای، انگیزه های دلم را باور کرده‌ای، اما گریز تنها راه نجات تو از پیوستن با من بوده است و در انتخابش همیشه....!!!!

غربت مولا

كيست مهدي را ياري كند؟

 حسين كه ياري همچون برادر وپسرش داشت.مهدي ما نه برادر  دارد نه پسر.پس كي ياريش مي كند؟

 اي مسلمونا مهدي غريبه.پس كي كمكش ميكنيد؟۱۰۰۰سال گذشت پس كي؟همش گناه مي كني!در تعجبم آيا مرگ را فراموش كرديد؟

 تا حالا چند بار به قبرستون سر زديد؟حتما"براي اينكه مرگ و از خودتون دور كنيد هرگز نرفتيد!

اما بدونيد اونا چيزي نبردن كه شما ببريد جز يك كفن!

 مهدي چقدر بايد درد غربت و بكشه؟كار آدما شده معصيت وگناه (دروغ،غيبت ،تهمت زدن شونم به كنار)نه دعا وتلاش براي آمادگي ظهور!

 مهدي ما چاهم نداره كه درد دل باهاش كنه غم غربت و هي توي دلش ميريزه.

 خدا ظهورش و نزديك كن  

يا مهدي بيا

عشق

به نام خدا

آی آدما شما عشق و لایق کی میدونید؟آیابا خدا قهر کردید؟خدایی که این همه بندهاش ودوست داره بازم از اون دوری می کنید؟آیامعشوق از عاشق خود دوری میکند؟آیاعشق مقدس نیست ؟آیاخدانزدیک نیست از رگ گردن به ما؟پس چرا اینقدر روی بر می گردانید محبتش را طلب نمی کنید تا سیرابتان کند؟

اگر بدانید عاشقتان شما را چگونه دوستت دارد تمام بند بند وجودتان از هم گسیخته می شودعاشقی که به خاطر شما فرشته اش را مجازات کرد.شما برتر از فرشتگانید پس چرا فراموش کردید یکی مشتاق دیدار شماست؟چرا از او رحمت طلب نمی کنید؟چرا گناهمی کنید؟

او به تمام فرشتگانش پیغام داد که به بندگانم بگویید:اگر یک قدم به سوی من بیایید من ۱۰ قدم به سوی شما می آیم اگریک قدم دور شوید من یک مجازات خواهم نوشت و اگر توبه کنید من همیشه با شمام.مباداغصه بخوریدتنهایتان نخواهم گذاشت بهشت رابرایتان آماده میکنم تادوباره پیش خودم برگردید.

آیاباز از ترس جهنم و راحتی بهشت گناه نمی کنید؟بیایید با هم برای رضای خدا و برای رسیدن به اوتلاش کنیم.خواهیم توانست هم دنیا و هم آخرت را از عشق و محبت بسازیم گرچه اسلام بر پایه محبت و ایمان بنا هست.

نگارنده:فرشته

اس ام اس های سرگردان من......

حدود 50 عدد اس ام اس من به آبجی خانوم در فضای کائنات به حالت معلق درآمده !  لذا افرادی که در محدوده ی فوق(فضا) هستند خواهشمند است به هیچ عنوان به این اس ام اس ها دست نزنید جیزه!

http://blog.blueworld.co.za/wp-content/uploads/2008/04/free-sms-blueworld.jpg

دکترعلی شریعتی

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد

دیگران ابراز انزجار می کند که

در خودش وجود دارد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد،

زندگی به رنج كشیدنش می ارزد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند

پرهایش سفید می ماند

ولی قلبش سیاه میشود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم

(دکتر علی شریعتی)



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

(دکتر علی شریعتی)



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد (دکتر علی شریعتی)


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد


هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از دیده به جاش اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست

اسراف محبت است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



.عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

.خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بی کسان.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


.هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.




/**//**/

قانون صف:



اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.



قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

 

قانون تعمیر:

 

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:

اگربهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام:

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:

کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید

سخنان علی شریعتی

اس ام اس از سخنان دكتر علي شريعتي


من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

Man chistam?
Labkhande por malamate payizi ghoroob dar jostejooye shab
Ke yek shabnam fetade be chang shab hayat , gomnamo bi neshan
Dar arezooye sarzadane aftabe marg

----------------------------------

چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی

Che omid bandam dar in zendegani
ke dar na omidisar amad javani
Sar amad javani va mara nayamad
payame vafayi az in zendegani

----------------------------------

عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد

Eshgh tanha kare bi cheraye alam ast , che , afarinesh bedan payan migirad

----------------------------------

آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب

Aya dar in donya kasi hast befahmad
ke dar in lahze che mikesham? che hali daram?
Cheghadr zende naboodan khoob ast , khoob khoob khoob

----------------------------------

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!

Hengami dastam ra deraz kardam ke dasti nabood
Hengami lab be zemzeme goshoodam ke mokhatabi nadashtam
va hengami teshneye atash shodam ,
Ke dar barabaram darya boodo darya va darya darya ...!g

----------------------------------

از دیده به جاش اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید

Az dide be jaye ashk khoon miayad
Del khoon shode , az dide boroon mi ayad
Del khoon shod az in ghe

----------------------------------

حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفت دارد

Harf hayi hast baraye nagoftan va arzesh amighe har kasi be andazeye harfhayi ast ke baraye nagoftam darad

----------------------------------

چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم

Cho kas ba zabe delam ashena nist
Che behtar ke az shekve khamoosh basham
cho yari mara nist hamdard , behtar
ke az yade yaran faramoosh basham

----------------------------------

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند

Deli ke eshgh nadarad ve be eshgh niyaz darad,
Adami ra hamvare dar paye gomshode ash,
Moltahebane be har soo mikeshanad

----------------------------------

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

Mehrabani jade e ast ke harche pishtar miravand , khatarnaktar migardad

سخنان علی شریعتی

اس ام اس از سخنان دكتر علي شريعتي


من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

Man chistam?
Labkhande por malamate payizi ghoroob dar jostejooye shab
Ke yek shabnam fetade be chang shab hayat , gomnamo bi neshan
Dar arezooye sarzadane aftabe marg

----------------------------------

چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی

Che omid bandam dar in zendegani
ke dar na omidisar amad javani
Sar amad javani va mara nayamad
payame vafayi az in zendegani

----------------------------------

عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد

Eshgh tanha kare bi cheraye alam ast , che , afarinesh bedan payan migirad

----------------------------------

آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب

Aya dar in donya kasi hast befahmad
ke dar in lahze che mikesham? che hali daram?
Cheghadr zende naboodan khoob ast , khoob khoob khoob

----------------------------------

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!

Hengami dastam ra deraz kardam ke dasti nabood
Hengami lab be zemzeme goshoodam ke mokhatabi nadashtam
va hengami teshneye atash shodam ,
Ke dar barabaram darya boodo darya va darya darya ...!g

----------------------------------

از دیده به جاش اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید

Az dide be jaye ashk khoon miayad
Del khoon shode , az dide boroon mi ayad
Del khoon shod az in ghe

----------------------------------

حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفت دارد

Harf hayi hast baraye nagoftan va arzesh amighe har kasi be andazeye harfhayi ast ke baraye nagoftam darad

----------------------------------

چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم

Cho kas ba zabe delam ashena nist
Che behtar ke az shekve khamoosh basham
cho yari mara nist hamdard , behtar
ke az yade yaran faramoosh basham

----------------------------------

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند

Deli ke eshgh nadarad ve be eshgh niyaz darad,
Adami ra hamvare dar paye gomshode ash,
Moltahebane be har soo mikeshanad

----------------------------------

مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

Mehrabani jade e ast ke harche pishtar miravand , khatarnaktar migardad

خیانت

خیانت

شكسپير ميگه: خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ...

 خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !

خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ...

 خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد!

خدا


امید داشته باشیم. هنوز خدا رو داریم.

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست

 او جانشين همه نداشتنهاست

 نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است

 اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

 و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد

 تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی

 ای پناهگاه ابدی

 تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی

 

انسانها

انسان‌ها

دکتر علی شريعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.

 

٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است.

 

٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

 

٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

تقدیم به پدرم

دوستت دارم بهترینم

 

فرشته

مسعود

تو آسمون چشم تو یه بنده حقیرم می خوام بگم :

دوست دارم .عاشقتم میشه برات بمیرم

نویسنده هانیه

دلتنگی

هانیه جون

دلم برایت تنگ شده

تقصیر

 

تقصیر ما نیست

ما اسیر دنیا هستیم

اسیر کینه و خشم کهنه ی او

که ریشه در گذشته دارد

ریشه در عشق آدم و حوا

دنیا چشم دیدن عشق آن دو را نداشت

حال از ما انتقام میگیرد

و به هیچ عشقی رحم نمیکند

فقط به فکر فرو پاشی عشق هاست.....

 

 

غریب آشنا با من، دلم تنگ است باور کن

پس از تو زندگی با مرگ همرنگ است باور کن

کمک کن تا دوباره جاده ها بی انتها باشد

نباشی پای رفتن های من لنگ است با ور کن

ببین افتاده ام از پا و دستم را نمی گیری

و این بر شانه های عشق یک ننگ است باور کن

 

 

خداحافظ از اینجا که پر از غمه خسته شدم میخوام برم

قلبمو که دادم به تو دیگه باید پس بگیرم

موندن هرگز، خداحافظ

دیگه میرم...

اگه یه روز دردای دنیا بریزه تو قلب من

ستاره ها خاموش بشه تو آسمون شب من

من میمیرم، دیگه میرم...

خداحافظ ،دیگه رفتم...

پایان ثانیه منم هر جا یه ساعت ببینم عقربه هاشو میشکنم

حتی نشد واسه یه بار من بدیاتو خوب کنم

خورشید کشتم تا دیگه خودم به جات غروب کنم

دل میسوزه، ازم نخواه بیشتر از این اسیر این قفس باشم

هیچی نمونده از دلم خاکستر دو آتیشم

ریزه ریزه دل میسوزه

 خسته شدم

دلم گرفته این روزا غم خونه کرده تو صدام

بارون غصه انگاری میباره تو ترانه هام

عاشق بودم، خسته شدم

خسته شدم ،دیگه میرم

گریه نکن...!

دل، بیا بریم، از عشق، دیگه نگیم

درد عشقی که کشیدیم، جز خدا به کسی نگیم...!

 

درد عشقی کشیده ام که مپرس

سکوت

 

عشقی که تنها با یک نگاه آغاز می شود، با شناخت سست و سست تر می شود...

اما عشقی که با شناخت آغاز می شود با هر نگاه عمیق و عمیق تر می شود...

life2

همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست

خیلی ها می روند تا ثابت کنند که عاشقند

life2

شادی را علت باش نه شریک

غم را شریک باش ، نه علت ...

life2

خداوند گفت :دوست داشتن کاری است اموختنی و همه کس رنج اموختن را به خود نمی دهد

life2

قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق

مرا در خود كشیدی برمودای من ...

life2

ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست

جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش كسی نیست

 

 

دوست

 

باران به خاطر تداومش سنگ را می شکافد نه قدرتش

عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

اگر زمانی دراز در اعماق نگاه کنی، آنگاه اعماق هم به درون تو نظر می اندازند.

پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند

 

***************************

امروز که دل غمگین بود غم دوری تو را می پیمود شاید امروز که باران بارید به هوای دل من می بارید

 

این همه خونی که دنیا بر دل ما میکند

جای من هر کس باشد ترک دنیا میکند

هر زمان گویم که فردا ترک دنیا می کنم

چون که فردا می رسد،امروز فردا می کنم

 

رسم بازی عشق این بود که من بشمارم و تو قایم شوی

به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک)

 هنوز نشمرده بودم که رفتی و چنان ناپیدا

که برای همیشه بدنبالت سرگردان و آواره شدم

 لعنت به این بازی بچه گانه لعنت

***************************

امروز که دل غمگین بود غم دوری تو را می پیمود شاید امروز که باران بارید به هوای دل من می بارید

 

این همه خونی که دنیا بر دل ما میکند

جای من هر کس باشد ترک دنیا میکند

هر زمان گویم که فردا ترک دنیا می کنم

چون که فردا می رسد،امروز فردا می کنم

 

رسم بازی عشق این بود که من بشمارم و تو قایم شوی

به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک)

 هنوز نشمرده بودم که رفتی و چنان ناپیدا

که برای همیشه بدنبالت سرگردان و آواره شدم

 لعنت به این بازی بچه گانه لعنت

 می نویسم دوست ...

درراه زندگی

يک آواز ميتواند لحظه اي را برانگيزد
 يک گل ميتواند رويايي را بيدار کند
 يک درخت ميتواند آغازگر جنگلي باشد
 يک پرنده ميتواند پيام آور بهار باشد
 يک لبخند آغازگر دوستي است
 يک دست گرفتن ترفيع دهنده ي روح است
 يک ستاره ميتواند کشتي را در دريا هدايت کند
 يک کلمه ميتواند هدفي را شکل دهد
 يک قدم ميبايستي شروع کننده ي يک سفر باشد
 يک روح هامان را به اوج ميرساند
 يک تبسم بر نو ميدي غلبه ميکند
 يک پرتو آفتاب اتاقي را روشن ميند
 يک شمع ظلمت را تباه ميسازد
 يک قلب ميتواند حقيقت را بشناسد
 يک زندگي ميتواند تفاوت را به وجود آورد

تقدیم به سکینه جون

گردن کلفت ...

واقعا دلم برای بعضی ها میسوزه بگو چرا؟ بعضی ها رو میگم که تو اجتماع نمی تونن حقشونو بگیرن میان خونه واسه ننشون و باباشون گردن کلفتی می کنن... یا واسه دوست و آشنا شاخو شونه میکشن؟!

واقعا می دونی فرق تو گردن کلفت با فندق چیه؟ فندق یه مغز کوچولو داره که تو اونم نداری فقط بلدی سر دورو وریات سر صدا کنی و شاخ و شونه بکشی ، تو رو خدا زده ، میدونستی(خودتو به اون راه نزن)

تو جامعه وقتی میزنن تو سرت صدات در نمی یاد،انقدرا بخار نداری که بخای حقتو بگیری همیشه درجا میزنی،به خودت نگاه میکنی می بینی چه چیزا که تو پاچت نرفته ،چقدر عقب موندی از پیشرفت،بی پول و بی مایه،کار وبار درست حسابی که نداری،هرجا هم که میرسی میگی الم بلم فلانم ....... میدونی هیچی نیستی..حتی هیچم نیستی

اندر احوالات در فضا ! (حی بگو فضا بده)

میدونی اگه یه روز مسیرت به کوچه های پایین شهر خورد یه نگاه به خونه های قدیمیش بنداز خوب دقت کن به آجرای دیوارا که چه جور زوارشون در رفته و یه سری از اونا زدن بیرون آخی الهی بمیرم زیر اون فشار سنگین اون آجرایی که تحملشون کمتره بعد 50 سال ! سکون مرگ بار له و لورده بازنشست شدن ...

ولی دلم براشون نمیسوزه میخام تیپ بزنم مرتب و تمیز یعنی خییییییلی خفن ، با عطر و عدکلن پاشم برم از کنار این آجرا رد بشم و بهشون بخندم ها ها ها ها ببینید من میتونم تیپ بزنم و از کنار شما رد بشم دلتون بسوزه شما که نمیتونید تکون بخورید آجرا .

می خام همش مسخرشون کنم شایدم از کنارشون یه طوری رد شم که انگار اونا رو ندیدم تا اینجوری اونجاشون بسوزه!

خیلی جالبه شما هم همین کارو بکنید و حسرت خوردن اونا لذت ببرید..آجرای دیوار لععععععععنتی لعنت به شما آجرا لعنت

تقدیم به رویا

دلم برایت تنگ شده.

موفقیتتو در مسابقات بهت تبریک میگم.

فرشته

س س ه ط ف س ف

سلام به دوستای عزیزم(سمانه وسکینه و هانیه وطاهره وفاطمه وسعیده وفرزانه ):

خیلی دوستون دارم

خواننده های عزیز دعا کنید آخه فرزانه وسعیده موندارن عروس میشن.خوشبخت بشن الهی.

خداحافظ

باتشکر

فرشته جون

خدايا

خدایا

دوستت دارم بیشتر ازهمه

بهت نیازدارم بیشتر ازهمه

بهت مدیونم بیشترازهمه

خدایا

الان دویاسه یاحتی ده یابیشتراز همیشه بهت نیازدارم

خدایا

کمکم کن اگه توبخوای همچی میشه ولی اگه تونخوای.....

خدایا

تونهایت بخششی تونهایت خوبی هستی بهم کمک کن

خدایا

میدونم اگه یکی منودوست داشته باشه توهستی

اگه یکی خوبی وموفقیتمو بخوادتویی

خدایا

پس بیشترازاین زجرم نده اوضاع منوبدترازاین نکن

خدایا

دیگه طاقت ندارم کمکم کن

خدایا

بهم آرامش بده صبربده

شکست نده موفقیت بده اراده بده

خدایا

دوستت دارم

خدایا

برای رضایتت هرکاری میکنم

خدایا

فقط تورودارم

دوستای خوبم

سلام به دوستای مهربونم

من امروز به پینهاد دوستام می خوام از خودم بگم

اخه اینجورام که توی وبم نوشتم ادم افسرده وشکست خورده نیستم

شایدفقط یه خورده پخته ترودنیادیده ترم

چون به همه راحت اعتماد نمیکنم وبهشون دل نمیبندم همین

 

من برای مرگ خود یک بهانه می خواهم(فرزانه)

فرزانه
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم
یک بهانه ی پوچ ِ عاشقانه میخواهم
از غمی که میدانی
با تو بودنم مرگ است
بی تو بودنم هرگز
گر بهانه این باشد ، من بهانه میگیرم  

عاشقانه میمیرم

 

نامه ای به فرزانه عزیزم

نامه ای به دوستم...

این نامه خیلی قشنگه . حتما یک بار تا آخر بخونش.Smiley

نامه ای به دوستم ....

سلام این نامه را در حالی برایت می نویسم که در قلبم نسبت به تو احساسی غیر از  کینه و نفرت ندارم و با تمام وجود از تو بدم می آیدSmiley. من هیچگاه نسبت به تو عشق و علاقه نداشته و نه تنها قلبم بلکه یکایک سلول های بدنم هم صدا با همSmiley  خواهان مرگ تو می باشند . به قدری از تو نفرت دارم که انگار همه ی وجودم با تنفر  اسم تو را تکرار می کنند . باید اعتراف کنم که یاد و خاطره تو تمامی شیرینی های  زندگی را در کام من تلخ می کند. خاطرات نفرت انگیزی که از تو به یاد دارم  لحظاتی از عمرم را برایم تداعی می کند که گویی آن لحظات نه در دنیا بلکه در میان شعله های آتش جهنم بوده و یقین پیدا می کنم قبل از آشنایی با تو  در بهشت بوده ام. شاید باور نکنی اما قسم می خورم که هر وقت به چشم های تو  نگاه میکنم دنیایی از بدجنسی در ذهنم مجسم می شود ودر آن لحظه ها  فکر میکنم آنچه در دوران مدرسه از صفا و محبت آموخته ام همه ی آنها دروغ بوده است و به نظرم میرسد که تمام بدی ها و بد بختی های عالم هستی  در قالب نگاه تو معنا پیدا میکنند . از روزی که تو قدم به زندگی من گذاشتی  قطره ای آب خوش هم از گلوی من پایین نرفته است و وقتی که تو در کنارم نیستی  احساس خوشبختی نموده و به نظرم میرسد که انگار خداوند عالم  بزرگترین  بلا ها را به من داده که وارد زندگیم شده ای . پس بهتر است از هم جدا شویم . لطف خود را به من عطا نموده و مطمئن باش چنانچه من و تو از هم جدا شویم   آب هم از آب تکان نمی خورد. اما اگر قرار باشد باز هم وجود تو را تحمل کنم   از غصه دق خواهم کرد و ذره ذره آب خواهم شد.Smileyصادقانه می گویم و باور کن  بزرگترین خوشبختی من و شیرین ترین لحظه عمرم لحظه ی جدایی از تو می باشد. من روزی هزار مرتبه خدا را شکر می کنم که باعث گردید تو را بشناسم و     بدانم که تو چه موجود پلیدی هستی . خدارا شکر می کنم که تو را شناختم . این را از من  قبول کن که اگر همه ی ثروت های عالم را به من بدهند هرگز حاضر نبوده و نیستم   که لحظه ای دیگر با تو باشم و مطمئن باش که با تمام وجود سعی می نمایم   تا از تو جدا شوم.Smiley

*** و اما این نامه سراسر شوخی بود . من نه تنها از تو متنفر نبوده و نیستم بلکه با تمام وجود دوستت دارمSmiley. باور نمی کنی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!  نامه را یک بار دیگر از روی قسمت های پر رنگ بخوان.Smiley

                       Smiley  نوشته شده توسط:  *فرشته


تقدیم به بهترین دوستم فرزانه

مرا اينگونه باور کن
کمي تنها کمي بي کس
کمي از يادها رفته
خدا هم ترک ما کرده
خدا ديگر کجا رفته؟!
نميدانم مرا آيا گناهي هست؟
که شايد هم به جرم آن غريبي و جدايي هست...
مرا اينگونه باور کن
 

نور نان


نور و نان

×××××××××××××

 

دست های ميکائيل از رزق پر بود. از هزار خوراک و خوردنی. اما چشم های آدمی هميشه نگران بود؛ دستهايش خالی و دهانش باز.

ميکائيل به خدا می گفت: خسته ام، خسته ام از اين آدم ها، که هيچ وقت سير نمی شوند. خدايا، چقدر نان لازم است تا آدمی سير شود؟ چقدر!

خداوند به ميکائيل گفت: آنچه آدمی را سير می کند، نان نيست، نور است. تو مامور آنی که نان بياوری، اما نور تنها نزد من است؛ و تا هنگامی که آدمی به جای نور، نان می خورد، گرسنه خواهد ماند.

 

×××××××××××××